شمارهٔ ۱۱۲۲
ای یار بیوفا که ز ما برشکستهای
پیوند مهر و عِقد محبت گسستهای
ضایع مکن حقوقِ مودّت به هیچ حال
گر خود همه دمیست که با ما نشستهای
ما از تو خستهایم و شکایت نمیکنیم
باری مکن ز ما گله کز ما نخستهای
ما دست شسته از دل و جان در وفای تو
تو دل چرا ز دوستی ما بشستهای
با این همه لطافت و شیرین زبانی ات
با ما به گاهِ طعنه زدن چون کبستهای
آخر به رستخیز منت التفات نیست
پنداری از صراطِ قیامت برستهای
حالا ز سوز وامقِ بیچاره غافلی
آری هنوز باش که عذرا نجستهای
ای سروِ باغ جان که ز چشمم نمیروی
بر جویبارِ دیده ی من طرفه رستهای
دل بردی از نزاری و جان هم دریغ نیست
گر دل درین ستم زده جان نیز بستهای
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...