چیست آن پایبندِ دست گشای
عقل فرتوت و عشق سحرنمای
عقل از امر فایض است آری
عشق هم فایض است از بالای
عاشقی عالمِ خوش است و مرا
نیست اکنون به عاقلان پروای
من چو اکنون نمیپرستم عقل
کوی دیوانگان گرفتم جای
او سرِ خویشتن گرفت چو من
درکشیدم ازو به دامن پای
من و اکنون و جامِ جان پرور
بر جمال بتِ جهان آرای
گفت و گوی سرای باقی را
نیک مستظهرم به فضل خدای
مرغ جان را نزاریا یک ره
زین نشیمن گهِ توهّم زای
تا ببینی عیان به چشم عیان
بال بگشای و سوی سدره برآی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به دو مفهوم عقل و عشق اشاره میکند. او از عقل فرتوت و عشق سحرآمیز سخن میگوید و بیان میکند که هر دوی اینها از بالاترین منبع فایض میشوند. عشق برای او جذابتر است و او به عقل توجهی ندارد. شاعر در حالتی مست و عاشقانه، از زیباییهای عشق و جان پرور سخن میگوید. او از نیاز به گذر از این جهان مادی به سوی حقیقت و دریافت محبت الهی صحبت میکند و دعوت به تجربه عمیق و بصیرت میکند. با باز کردن بالهای جان، به سوی مرتبههای بالاتر و حقیقت میبالد.
هوش مصنوعی: این بیتی دربارهی چیزی صحبت میکند که عقل پیر و ضعیف و عشق جادوگری را به هم مرتبط میسازد. مانند یک زنجیر، عقل نمیتواند بهراحتی آزادی عمل کند و به عشق نیازمند است. این ارتباط میان عقل و عشق پیچیدگی و عمق بیشتری به زندگی میبخشد.
هوش مصنوعی: آگاهی و عقل از یک منبع الهی ناشی میشوند و همچنین عشق نیز از همان منبع سرچشمه میگیرد.
هوش مصنوعی: عاشقی، دنیای شیرینی است و من اکنون نگرانی برای عاقلها ندارم.
هوش مصنوعی: من اکنون به جای عقل و دانش، به کارهای دیوانهوار روی آوردهام.
هوش مصنوعی: او به خودآگاهی و شناخت از خویش دست یافت، درست مانند من که از او به دامن پایش آویختهام.
هوش مصنوعی: من در حال حاضر در کنار جامی هستم که روح را جلا میدهد و در حین لذت بردن از زیبایی معشوقی که جهان را زینتدار کرده است، به سر میبرم.
هوش مصنوعی: من در گفت و گوهای زندگی پس از مرگ به خوبی از لطف خداوند بهرهمند هستم.
هوش مصنوعی: پرندهی جانم، به خاطر تو، یک بار از این دنیای خیالی و توهم دور شو.
هوش مصنوعی: برای دیدن حقیقت و واقعیت، باید با تمام وجود آماده باشی و به سمت اهداف بزرگ و والا پرواز کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خداوند عید روزه گشای
بر تو فرخنده شد چو فر همای
مژده ها داردت ز نصرت و فتح
شاد باش و به عز و ناز گرای
ای بر اطراف مملکت برده
[...]
ای همایون بنای آهو پای
آهویی نانهاده در تو خدای
ایمن از مکر و قصد یکدیگر
در تو شیران و آهوان سرای
سقف تو چون فلک نگارپذیر
[...]
هست گویی به حکم بار خدای
آفتاب اندر این خجسته سرای
آفتابی که دید در گیتی
بر نهاده کلاه و بسته قبای
سایهٔ ایزدست شاه جهان
[...]
بیش از این در میان چاه مپای
دست بر حبل زن، زچاه برآی
بس مبارک بود چو فر همای
اول کارها به نام خدای
ذوالجلالی که پیک درگهش اند
ماه و خورشید آسمان فرسای
آنکه اندر خزان قدرت اوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.