گر هیچ به کویِ ما کنی رای
بر خانه ی چشم ما فرود آی
گرچه نبود چو من گدا را
در خوردِ نزولِ پادشا جای
زان روی که خانه خانه ی تست
زنهار مضایقت مفرمای
تا پیش کشی کنیم حالی
از حقّه ی دیده ی گهرزای
پروای کسی دگر ندارم
از توبه خودم کدام پروای
دریاب که شد ز دست کارم
آخر گذری کن از سرِ پای
ای سرو روان به موسم گل
روزی به طوافِ باغ ما آی
هم بلبل را چو من در آشوب
هم باغ به روی خود بیارای
گو باد نزاری و به زاری
آیا بود این سعادتم وای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اسرافیلت فتاده در پای
هم نیم رهت بمانده برجای
چون گشت رخ چمن دل آرای
وقت است به عیش کن دلا، رای
بفزود جمال باغ، در ده
آن انده کاه شادی افزای
آراسته شد ز گل در و دشت
[...]
ای بار خدای عالم آرای
بر بنده پیر خود ببخشای
بازار جهت گذاشت بر جای
بنهاد به نطع بی جهت پای
ای از تو هزار فتنه بر پای
بنشین و قبای بسته بگشای
از آینه دل سیاهم
زنگی که ز هجر تست بزدای
تا سبزه دمید بر گل تر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.