گر هیچ به کویِ ما کنی رای
بر خانه ی چشم ما فرود آی
گرچه نبود چو من گدا را
در خوردِ نزولِ پادشا جای
زان روی که خانه خانه ی تست
زنهار مضایقت مفرمای
تا پیش کشی کنیم حالی
از حقّه ی دیده ی گهرزای
پروای کسی دگر ندارم
از توبه خودم کدام پروای
دریاب که شد ز دست کارم
آخر گذری کن از سرِ پای
ای سرو روان به موسم گل
روزی به طوافِ باغ ما آی
هم بلبل را چو من در آشوب
هم باغ به روی خود بیارای
گو باد نزاری و به زاری
آیا بود این سعادتم وای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به دعوت و درخواست شاعر از معشوق اشاره دارد. شاعر از معشوق میخواهد که به کوی او بیاید و خود را نگران حضور دیگران نکند، زیرا خانه او در واقع خانه معشوق است. او از معشوق میخواهد فرصتی برای دیدار فراهم کند و از ناراحتی خود بگوید. هواخواهان معشوق و بلبلانی چون او نیز در شوق و شورند و شاعر امیدوار است که معشوق روزی به باغ او بیاید و آنجا را زینت بخشد. در نهایت، شاعر از وضعیتی که در آن قرار دارد، ابراز ناامیدی و افسوس میکند.
هوش مصنوعی: اگر به کوچهٔ ما بروی و تصمیم بگیری که به چشمان ما نگاهی بیندازی، در آن صورت به خانهٔ ما وارد خواهی شد.
هوش مصنوعی: هرچند که در محیط پادشاهی، جایی برای افراد مانند من (گدا) وجود ندارد، اما من نیز در واقعیت خودم جایگاهی دارم.
هوش مصنوعی: از آن روی که این خانه، خانهات است، لطفاً در تنگنا قرار نده.
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانیم به زیبایی و جاذبهی چشمان درخشان و گوهرمانند تو پی ببریم، باید تلاش کنیم و خود را به جلو بکشیم.
هوش مصنوعی: من دیگر نگران هیچ کس نیستم، زیرا خودم نیز از توبهام بیخیال هستم.
هوش مصنوعی: مراقب باش که کارها به دستم از کنترل خارج شده، پس خواهش میکنم یک بار هم که شده به من توجهی کن.
هوش مصنوعی: ای درخت زیبای خوشبو، در فصل بهار روزی به دیدن باغ ما بیا.
هوش مصنوعی: بلبل مانند من هم در اضطراب و آشفتگی قرار دارد، همچنین باغ باید به زیبایی خود ادامه دهد.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است این شانس خوب به خاطر ناله و زاری باشد؟ وای بر من!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اسرافیلت فتاده در پای
هم نیم رهت بمانده برجای
چون گشت رخ چمن دل آرای
وقت است به عیش کن دلا، رای
بفزود جمال باغ، در ده
آن انده کاه شادی افزای
آراسته شد ز گل در و دشت
[...]
ای بارخدای عالم آرای
بر بندهٔ پیرِ خود ببخشای
بازار جهت گذاشت بر جای
بنهاد به نطع بی جهت پای
ای از تو هزار فتنه بر پای
بنشین و قبای بسته بگشای
از آینه دل سیاهم
زنگی که ز هجر تست بزدای
تا سبزه دمید بر گل تر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.