گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حکیم نزاری

برفکن برقع از آن رویِ چو ماه

تا به ماهت کنم از دور نگاه

گرچه هر لحظه برانگیخته ای

رستخیزی دگر از لشکر گاه

کو مرا جایِ نزولِ تو که نیست

کُنجِ من لایقِ گنجینه ی شاه

سرم از نرگسِ مستت مخمور

دستم از سروِ بلندت کوتاه

من ندارم سرِ غیرِتو و تو

گر نداری سرِ من واویلاه

بی تو با خویشتنم کاری نیست

من به تو بیش نمی دانم راه

خانه سیلابِ غمت کرد خراب

آه مِن حُبَّکَ مِن حُبَّکَ آه

دل ببردی ز نزاری و به طوع

جان فدایِ تو کند بی اکراه

 
 
 
مسعود سعد سلمان

آهنین پوش ندیدم چو تو سرو

نمدین خود ندیدم چو تو ماه

سرو را هرگز خربنده که دید

ماه را دید کس از پشم کلاه

از ره راست بیفتاده ست آنک

[...]

سید حسن غزنوی

خاک را چاک زد ای دوست گیاه

عمر برباد مده باده بخواه

بی نظر چشم شکوفه است سفید

بی گناه دل لاله است سیاه

در چمن عود همی سوزد باد

[...]

هاتف اصفهانی

حیف از فاطمه آن نخل جوان

که خم از باد اجل شد ناگاه

حیف از آن گوهر ارزنده که بود

در جهان خیل نکویان را شاه

حیف از آن شمع فروزنده که بود

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه