ندانم آفتاب است آن اگر رو
کمندِ عنبرین است آن اگر مو
به چین بفرست تا کاسد شود مشک
نسیمی از عرقچینِ سمن بو
خروجِ زنگیانِ چین زلفت
به حسنآبادِ رویت از همه سو
خطایی بود کاستیلا گرفتند
چنین بر ملکِ رویت خیلِ هندو
دلم پیرامنِ آن چشمۀ نوش
نمیگردد ز پیشِ چشمِ جادو
ز پیشِ غمزه ی چشمِ تو برخاست
فرود آمد خوشی بر طاقِ ابرو
به چشمت اشکِ من خوارست چون شد
گشاده از دُرِ دندانت لؤلو
مرو با عشق در میدان به بازی
که با او بر نیاید کس به بازو
ز من ای یارِ آهو چشم مگریز
نه هم بالینِ مجنون بود آهو
اگر از ما گناهی رفت توبه
به الطافِ تو مطموعیم و مرجو
بزرگان از سرِ حسنِ عقیدت
گنهداران بسی کردند معفو
سری دارم فدایِ آستانت
به پایِ خود نخواهم رفت ازین کو
نزاری گر دلت بیمارِ عشق است
درین دارالشفاء در دست دارو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو از نوروز گردد این جهان نو
هوا خوشتر شود آنگه همی رو
مرا هجران آن آهوی آمو
همی دارد چو بچه مرده آهو
ز گردشهای این چرخ سبکرو
همان آید کزان سنگ و از آن جو
پدر گفتش که چون زر سایه افکند
ترا از گوهر و از پایه افکند
نیاید دُنیی و دین راست هر دو
ز حق میدان که نتوان خواست هر دو
در این رقص و در این های و در این هو
میان ماست گردان میر مه رو
اگر چه روی میدزدد ز مردم
کجا پنهان شود آن روی نیکو
چو چشمت بست آن جادوی استاد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.