ای چون قدت نخاسته در جویبار سرو
نارُسته چون تو در چمن روزگار سرو
سروِ پیاده در چمنِ باغ دیدهاید
چون تو چمن ندید و نبیند سوار سرو
ناممکن است و ممتنع این خود که هم چو تو
صیدِ دل ملوک کند در شکار سرو
بر سرو سیب نبود و شفتالوی و انار
بر سروِ تست هر سه زهی باردار سرو
هرگز نداشتهست زنخدانِ همچو سیب
هرگز نداشتهست ز خونِ انار سرو
شیرینترست بوسۀ تو از نباتِ مصر
هرگز نباتِ مصر کی آورد بار سرو
هیچِ دگر مگیر که دیدهست در جهان
نسرینبر و بنفشهخط و گلعذار سرو
بگرفت همچو لاله ز جان جامِ مُل به دست
بنشست همچو خرمنِ گل در کنار سرو
دارد قبایِ سبز و ندارد برِ چو سیم
همواره ز آن خجل بود و شرمسار سرو
سرسبز و تازهروی بود در خزان از آن
میزیبدش که فخر کند بر چنار سرو
گر دعویِ ثبات کند دارد این قدم
با گرم و سرد ساخته مردانهوار سرو
بر راستی قامت چالاک و چستِ دوست
اینجا ردیف کرد نزاریِ زار سرو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای رسته از شکفتگی قد و خد تو
بر طرف باغ گل، به لب جویبار سرو
امروز، از نهال تو ریزان بر کرم
در هیچ عهد اگر چه نیاورده بار سرو
سال گذشته، رفت سخن اینکه سالهاست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.