چشم صاحبنظران خیره بر آن ایوان است
که بهر سو نگری حلوه که جانان است
عکسها در نظر آیند ولی یک اصل است
جسمها جلوه گر آینده ولی یک جان است
دیده ی اصل نگر شیفته ی صورت عکس
عکس بر اصل عجب نیست اگر حیران است
باغبان رونق یک باغ به سد گلبن داد
گلبن ماست که رونق ده سد بستان است
مشکل اینست که ما را نبود راه بدوست
ورنه هر مشکلی از همت او آسان است
عکس در عکس نگر آینه در آینه بین
شه در آیینه و خود آینهٔ یزدان است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی مفهوم حقیقت و ظاهر میپردازد. شاعر به این نکته اشاره میکند که دنیا پر از تصاویر و جلوههاست، اما در واقع تنها یک حقیقت وجود دارد. او به اهمیت درک اصل و حقیقت اشاره میکند و میگوید که زیباییها و جلوهها تنها نمایی از وجود اصلی هستند. همچنین، به رابطه عمیق بین عشق و مشکل اشاره میکند و اینکه اگر به حقیقت نزدیک شویم، مشکلات آسانتر خواهند شد. در پایان، شاعر به تصویر خداوند و آینه به عنوان نماد حقیقت اشاره کرده و بر اهمیت درک عمیقتری از واقعیت تأکید میکند.
هوش مصنوعی: چشمهای افراد با تجربه و دانا به آن مکانی دوخته شده است که از هر سمتی که نگاه کنند، زیبایی و لذت را مشاهده میکنند که نشانه محبوبیت و جذابیت است.
هوش مصنوعی: تصاویر ممکن است در نظر بیایند، اما در واقع، تنها یک حقیقت وجود دارد. اشیاء ممکن است ظاهر شوند و آینده را نشان دهند، اما در نهایت، همه چیز به یک روح وابسته است.
هوش مصنوعی: اگر به حقیقت و اصل موضوع نگاه کنی، زیبایی ظاهری نمیتواند تو را به خود جذب کند. پس تعجبی ندارد اگر کسی به خاطر ظواهر دچار حیرت و شگفتی شود.
هوش مصنوعی: باغبان با دادن گل به باغ، آن را زیبا و پررونق میکند. گلی که ما داریم هم به همین شکل، باعث رونق و آبادانی باغ میشود.
هوش مصنوعی: مشکل اصلی این است که ما راهی به سوی او نداریم، وگرنه هر مشکلی با تلاش و اراده او ساده و قابل حل است.
هوش مصنوعی: به تصویر در تصویر نگاه کن، مانند آینهای که در آینهای دیگر دیده میشود. در اینجا، تصویر پروردگار در آینه قرار دارد و خود آینه نیز نمادی از الهیت است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رمضان میرسد اینک دهم شعبان است
می بیارید و بنوشید که برغندان است
ور بمانیم به روزی که نشاید خوردن
ساقیا باده بگردان که فلک گردان است
آن گه از صحبت نا اهل توان رست که می
[...]
بار بر خوان ملاحت نمک خوبان است
شور او در سرو سوز غم او در جان است
گر برآید به کله ماه فلک آن اینست
در خرامد به قبا سرو چمن این آن است
نیست پوشیده که چون مردم چشم است عزیز
[...]
میر میخانهٔ ما سید سرمستان است
رنداگر می طلبی ساقی سرمستان است
نور چشم است و به نورش همه را می بینم
آفتابی است که در دور قمر تابان است
چشم ما روشنی از نور جمالش دارد
[...]
وه که امروز چو پالوده دلم لرزان است
که به ناگه بربایند، چو در دکان است
هیچ دانی که چرا دنبه بود در پی گوشت
هست این چاکر دیرینه و او سلطان است
گر فروشند به ملک دو جهان یک گیپا
[...]
از گل روی تو باغ دل ما خندان است
بهر اندوه تو چشم و دل ما گریان است
عندلیب چمن از آه دل خسته ما
بر سر سرو سهی وقت سحر نالان است
خال ابروی تو محراب نشین است ایماه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.