گنجور

 
نشاط اصفهانی

جز بر این در سری به سامان نیست

دوری از خاک این در آسان نیست

وقت آن شد که سینه چاک زنم

کاین دل تنگ جای جانان نیست

سخره ی دشمنانش باید بود

هر که در روی دوست حیران نیست

گفته بودم که دل بکس ندهم

ای دریغا که دل بفرمان نیست

تو برون مانده ای زپرده نشاط

ورنه رخسار دوست پنهان نیست

 
 
 
مسعود سعد سلمان

عادت او دروغ و بهتان نیست

به گه هزل و جد گران جان نیست

عطار

آفتاب رخ تو پنهان نیست

لیک هر دیده محرم آن نیست

هر که در عشق ذره ذره نشد

پیش خورشید پای‌کوبان نیست

ذره می‌شو هوای جانان را

[...]

عراقی

هر که در صورت تو حیران نیست

صورتش هست، لیکنش جان نیست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه