صبح باز آمد و شب گشت نهان
موکب روز بسر آراست جهان
باز از هر طرف اصحاب بهار
غارت آورد بر افواج خزان
موکب شاه جهان در جنبش
توسن فتح و ظفر در جولان
ملک در ملک جهان زیر نگین
جیش در جیش سپه در فرمان
شهر در شهر خراج است و منال
دشت در دشت رکابست و عنان
گنج در گنج یمین تا به یسار
خیل در خیل کران تا بکران
ملت از احمد و آیین ز علی
همت از شاه و ظفر از یزدان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ضیغمی نسل پذیرفته ز دیو
آهویی نام نهاده یکران
آفتابی، که ز چابک قدمی
بر سر ذره نماید جولان
گر چه پیوسته همه از زر و سیم
گنجها پر کند این کوه کلان
طرف های کمرش برف و یخست
بخل از این بیش نباشد به جهان
طلع الشمس علی الندمان
فاشرب الراح علی الریحان
ای که در خانۀ تو بیگه و گاه
اندر اید همه کس جز مهمان
سفره نان تو گر عورت نیست
چه کنی از همه خلقش پنهان؟
کیست جز نان تو در خانۀ تو
[...]
بدرگاه عماد دولت و دین
که هست ابن یمینش بنده از جان
دو سه فصل از مهمات ضروری
کنم معروض اگر داری سر آن
بدان امید کاندر وقت فرصت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.