زبان بر بند ای ناصح زپندم
اگر دستت رسد بگشای بندم
کمان ابروی من بازو مرنجان
که من خود آهوی سردر کمندم
من از بند تو هرگز سر نپیچم
اگر ریزند از هم بند بندم
اگر فضل است و بخشش تا بخواهی
فقیر و بینوا و مستمندم
اگر عدل است و پرسش، تا شماری
گنهکارم، مپرس از چون و چندم
بهر گلشن که کردم عزم شاخی
رسید از خار گلبن سد گزندم
بهر صحرا که دیدم نیش خاری
دلیلی شد بیاد نوشخندم
در این ره دست من گیرند روزی
سری امروز بر پایی فکندم
باین سستی که میرانم در این دشت
نشاط افتد کجا صیدی به بندم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل اندر مهر آن بتروی بندم
هر آنچه او پسندد من پسندم
نذونی ای فلک که مستمندم
وامو پر بد مکه که دردمندم
بیک گردش که میکردی ببینی
چو رشته مو بسامانت ببندم
به تندی گفتم ای بخت بلندم
نه تو قصابی و من گوسپندم
شدم ایمن کزو نبود گزندم
چه دانستم که سوزد بند بندم
چنان در قید مهرت پای بندم
که گویی آهوی سر در کمندم
گهی بر درد بی درمان بگریم
گهی بر حال بی سامان بخندم
مرا هوشی نماند از عشق و گوشی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.