زبان بر بند ای ناصح زپندم
اگر دستت رسد بگشای بندم
کمان ابروی من بازو مرنجان
که من خود آهوی سردر کمندم
من از بند تو هرگز سر نپیچم
اگر ریزند از هم بند بندم
اگر فضل است و بخشش تا بخواهی
فقیر و بینوا و مستمندم
اگر عدل است و پرسش، تا شماری
گنهکارم، مپرس از چون و چندم
بهر گلشن که کردم عزم شاخی
رسید از خار گلبن سد گزندم
بهر صحرا که دیدم نیش خاری
دلیلی شد بیاد نوشخندم
در این ره دست من گیرند روزی
سری امروز بر پایی فکندم
باین سستی که میرانم در این دشت
نشاط افتد کجا صیدی به بندم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به نصیحت کنندهای میگوید که زبانش را مراقب باشد زیرا او در بند احساسات و دلشکستگیهای خود است. شاعر از اندوه و رنجی که تجربه کرده، سخن میگوید و بیان میکند که اگرچه در فضای ظلم و بیعدالتی قرار دارد و فقیر و نیازمند به نظر میرسد، اما هرگز از اصول و ارزشهای خود دست نمیکشد. او به عشق و زیباییهای زندگی اشاره میکند و میگوید که در دلش امید و شجاعت برای ادامه تلاشهایش باقی مانده است. در نهایت، او انتظار دارد روزی بتواند بر مشکلات غلبه کند و به توفیق و خوشبختی برسد.
هوش مصنوعی: ای ناصح، زبانت را ببند؛ اگر به پند من دسترسی داری، دستانم را بلغزان و از بند رها کن.
هوش مصنوعی: نگذار که کمان ابروی من آرزوهایت را به آشفتگی بکشد، زیرا من خود همچون آهویی هستم که در دام گرفتار شدهام.
هوش مصنوعی: من هرگز از دلبستگیام به تو دور نخواهم شد، حتی اگر تمام زنجیرهایم بشکنند و از هم جدا شوند.
هوش مصنوعی: من در حالتی هستم که اگر شما نعمتی یا بخششی بخواهید، من در وضعیتی نیازمند و بیچیز قرار دارم.
هوش مصنوعی: اگر قرار باشد که عدالت برقرار باشد و از اعمال ما سوال شود، من را به تعداد گناهکاران نسنج و از جزئیات کارهایم نپرس.
هوش مصنوعی: به خاطر باغی که به آن فکر کردم، برای محافظت از آن، شاخهای از خارهای گلها به دست آوردم تا از آسیب دور بمانم.
هوش مصنوعی: هر بار که به دشت و صحرا نگاه میکنم، حضور یک خار در دلم یادآوری میشود که مرا به یاد لبخند شاداب و دلنشین خود میاندازد.
هوش مصنوعی: در این مسیر، یک روز دست من را خواهند گرفت؛ امروز سرم را بر پا نگه داشتهام و به جلو میروم.
هوش مصنوعی: در این دشت با این حالتی که دارم، هرگز نمیتوانم خوشحالی و نشاطی به دست آورم و صید کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل اندر مهر آن بتروی بندم
هر آنچه او پسندد من پسندم
نذونی ای فلک که مستمندم
وامو پر بد مکه که دردمندم
بیک گردش که میکردی ببینی
چو رشته مو بسامانت ببندم
به تندی گفتم ای بخت بلندم
نه تو قصابی و من گوسپندم
شدم ایمن کزو نبود گزندم
چه دانستم که سوزد بند بندم
چنان در قید مهرت پای بندم
که گویی آهوی سر در کمندم
گهی بر درد بی درمان بگریم
گهی بر حال بی سامان بخندم
مرا هوشی نماند از عشق و گوشی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.