گنجور

 
نشاط اصفهانی

طلعت دوست عیان میخواهم

هرچه جز اوست نهان میخواهم

سری از همت خاک در دوست

فارغ از کون و مکان میخواهم

دلی آنسان که مراد دل اوست

خالی از هر دو جهان میخواهم

ساغر از دست جوانان زده ام

جامی از پیر مغان میخواهم

هر چه گویند همان میگویم

هر چند خواهند همان میخواهم

من چنانم که چنان خواسته ای

تو چنانی که چنان میخواهم

دگرم نیست مرادی و ترا

بمراد دگران میخواهم

سود خواهی تو بسودای من آی

که من از مایه زیان میخواهم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode