گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
نشاط اصفهانی

عجب نبود بگلشن جا اگر فصل خزان دارم

کنون نه رشک بر گلچین، نه باک از باغبان دارم

ز پی شادی و غم دارد غم و شادی چرا خود را

ز غم غمگین نمایم یا ز شادی شادمان دارم

حدیث عشق من افسانه شد در شهر و میباید

ز شرم عاشقی پیش تو درد دل نهان دارم

چه باکم از گرفتاری که صیادم درین گلشن

قفس بر شاخی آویزد که در وی آشیان دارم

ندارم غیر بادی در کف و خاری بپا باری

باین خوش کرده ام خاطر که جادر گلستان دارم

غم جان جهانم فارغ از جان و جهان دارد

تو پنداری که من اندیشه ی جان یا جهان دارم

نشاط از بیم دشمن تا بکی گیری کنار از ما

که باشد کو نداند با تو رازی در میان دارم

 
sunny dark_mode