یا بیا افتادگان را دست گیر، افتاده باش
یا نداری دست دل بردن برو دلداده باش
خامه ی نقش آفرینت هست، لوحی ساده جو
ورنه پیش خامهٔ نقاش لوح ساده باش
گر بسر سودای غوغای خداوندیت هست
خواجه شو، یابنده شو و زهر غمی آزاده باش
دست افکندن نداری پای افتادن که هست
هر کجا دستی بر آید ز آستین، افتاده باش
روی نیکو گر نداری خوی نیکو جو نشاط
ورنه گر سد گنج داری، رنج را آماده باش
بر گشایشهای دورانت اگر دلتنگی است
بستگیهای جهان را با دل بگشاده باش
این جهان چون ساغر آمد فیض یزدان بادهاش
محو ساغر تا به کی! یک چند مست باده باش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عیش اگر خواهی سگ خوبان مردم زاده باش
بنده ایشان شو از فکر جهان آزاده باش
لاله تا در بند جام می بود با می بود
نکته یی گفتم توهم دربند جام باده باش
کس نگوید لاابالی شو بده مستی ز دست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.