گنجور

 
نشاط اصفهانی

آمد این سیل که بنیاد من از جا ببرد

خانه ویران کند و رخت بصحرا ببرد

روزی از دشت رسد بیخبر آن ترک دلیر

شهر بر هم زند و حجره بیغما ببرد

اثری نیست بسد نکته ی پیران طریق

کودکی کوکه بیک غمزه دل از ما ببرد

مادر این شهر ندیدیم بغیر از تو کسی

که کند جا بدلی یا دلی از جا ببرد

منتی از ستمت میکشد ای دوست نشاط

زحمتی میبرد از خار که خرما ببرد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode