گنجور

 
نشاط اصفهانی

آمد این سیل که بنیاد من از جا ببرد

خانه ویران کند و رخت بصحرا ببرد

روزی از دشت رسد بیخبر آن ترک دلیر

شهر بر هم زند و حجره بیغما ببرد

اثری نیست بسد نکته ی پیران طریق

کودکی کوکه بیک غمزه دل از ما ببرد

مادر این شهر ندیدیم بغیر از تو کسی

که کند جا بدلی یا دلی از جا ببرد

منتی از ستمت میکشد ای دوست نشاط

زحمتی میبرد از خار که خرما ببرد

 
 
 
حافظ

نیست در شهر نگاری که دلِ ما بِبَرَد

بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد

کو حریفی کَشِ سرمست که پیشِ کرمش

عاشقِ سوخته دل نامِ تمنا ببرد

باغبانا ز خزان بی‌خبرت می‌بینم

[...]

امیرعلیشیر نوایی

چه عجب گر خوی آن چهره دل ما ببرد

کوه را سیل چنین گر رسد از جا ببرد

به تماشای چمن رفتن آن سرو خوش است

نیست این خوش که رقیبش به تماشا ببرد

دل مجنون شده چون صید غزال لیلست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیرعلیشیر نوایی
وحشی بافقی

باده کو تا خرد این دعوی بیجا ببرد

بی‌خودی آید و ننگ خودی از ما ببرد

خوش بهشتیست خرابات کسی کان بگذاشت

دوزخ حسرت جاوید ز دنیا ببرد

ما و میخانه که تمکین گدایی‌در او

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از وحشی بافقی
نظیری نیشابوری

رهزنی کو؟ که متاع عمل از ما ببرد

مایه طاعت سی ساله به یغما ببرد

کافرم سازد و از نو دهدم ایمانی

به در کعبه ام از خانه ترسا ببرد

عقل زنارکشانم به ره دین آرد

[...]

صائب تبریزی

سرو را شیوه رفتار تو از جا ببرد

کبک را با همه شوخی روش از پا ببرد

خانه چشم تو پرداخت مرا از دل و دین

رخت را خانه ندیدیم به یغما ببرد

راه باریک فنا راه گرانباران نیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه