بار غم بر دل و دل بر سر زلفش ترسم
که گرانی کند و بگسلد این رشته زهم
ای نسیم سحر آهسته بر آن زلف گذر
که زگستاخی تو سلسله ها خورد بهم
گر توانی رخش ای شام بپوشان در زلف
ورنه با طلعت او شب نشود در عالم
باز وسواس خرد راه بدل جست ای عشق
قدمی جانب ما غمزدگان نه ز کرم
تو نشینی و نشان باز نماند زانده
تو خرامی و اثر باز نماند از غم
دست بگشای و ببین دل پی دل بر سروت
پای بگذار و ببین جان پی جان زیر قدم
تو و آن ناز که بر جور فزایی ز نیاز
من و آن عجز که بر مهر فزایم ز ستم
ای که یک لحظه غمینت نتوانم دیدن
از چه یا رب نپسندی تو مرا جز باغم
با خیال تو بهر لحظه خیالیست مرا
او همی لیس و لا گوید و من کان نعم
چه غم انگیز نشاطی تو برون روز ز بساط
تا رسد گنجی بی رنج و نشاطی بی غم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در مورد غم و عشق است. شاعر نگران است که بار غم بر دلش فشار آورد و رابطهاش با معشوقش دچار مشکل شود. او از نسیم صبح میخواهد که به آرامی از کنار زلف محبوب بگذرد تا باعث خدشهدار شدن رابطهشان نشود. شاعر به معشوق میگوید که یابی و جمال او به قدری زیباست که شب را در عالم روشن میکند و اگر او در کنار نباشد، غم و عجزش نمایان خواهد شد. در ادامه، شاعر از احساس معشوق و تأثیر آن بر وجودش سخن میگوید و بر این نکته تأکید میکند که هیچ لحظهای نمیتواند غم او را تحمل کند. در نهایت، او از لذت و نشاطی که با خیال معشوق دارد، صحبت میکند و از این مینالد که در عالم، گنجی بیکران و نشاطی بدون غم وجود ندارد.
هوش مصنوعی: بار سنگینی از غم بر دل من نشسته و دل من تحت تأثیر زیبایی زلف اوست. اما نگرانم که این سنگینی باعث شود او از من دور شود و ارتباط ما به هم بریزد.
هوش مصنوعی: ای نسیم صبحگاهی، آرام و آهسته بر آن موهای سیاه بگذر که به خاطر جرات تو، رشتههای محبت از هم گسسته شده است.
هوش مصنوعی: اگر بتوانی، ای شب، چهرهات را در زلف پنهان کن، وگرنه با جمال او، هیچ شب دیگری در دنیا وجود نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: ای عشق، دوباره به ما توجه کن و دل ما را به سمت خود جلب کن، ما که در غم و اندوه غوطهوریم، فقط از روی مرحمت نیست که این درخواست را داریم.
هوش مصنوعی: شما در حالی که نشستهاید، نشانی از خود باقی نمیگذارید و وقتی که با ناز راه میروید، هیچ اثری از غم در دل دیگران نمیگذارید.
هوش مصنوعی: دستت را دراز کن و ببین که دل به تو دل بسته است. بر قامت تو پا بگذار و ببین که جانم به دنبال جان توست، زیر قدمهایت قرار دارد.
هوش مصنوعی: تو با زیبایی و ناز خاصی که داری، بر سختیهای زندگی میافزایی و در عوض، من از روی نیاز و ناتوانی، بر عشق و محبتات میافزایم. این وضعیت به نوعی ظلم و ستم بر من شده است.
هوش مصنوعی: ای که نمیتوانم حتی یک لحظه ناراحتیات را ببینم، از چه دلیل، خداوندا، مرا جز در باغ خوشبختیات نمیپسندی؟
هوش مصنوعی: در هر لحظه، خیال تو در ذهنم است و او نیز به من میگوید که چه خوب است که این احساس را دارم.
هوش مصنوعی: چقدر ناراحتکننده است که شادی و خوشحالی از دنیای بیرون به خاطر این است که باید هزینهای را بپردازیم تا به گنجی بدون زحمت و شادیای بدون غم دست پیدا کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روز خوش گشت و هوا صافی وگیتی خرم
آبها جاری و می روشن و دلها بی غم
باغ پنداری لشکر گه میرست که نیست
ناخنی خالی از مطرد و منجوق و علم
خاک هر روزی بی عطر همی گیرد بوی
[...]
قطعۀ مدح مرا چون دل و چون دیدۀ خویش
از پی فخر بدارند بزرگان عجم
پس من آری بتن خویش فرستم بر تو
مدح گویم که مگر مزد فرستی بکرم
تو بدینار کسان آب مرا تیره کنی
[...]
چون بزاد آن بچگان را، سر او گشت به خم
وندر آویخت به روده، بچگان را، به شکم
بچگان زاد مدور تنه، بیقد و قدم
صد و سی بچهٔ اندر زده دو دست به هم
تا جهان از گل خرم شده چون باغ ارم
آهو ایمن شده بر سبزه چو مرغان حرم
از بر سوسن بین برگ گل زرد و سپید
چو پراکنده بمینا در دینار و درم
لاله و سبزه بهم در شده از باد بهار
[...]
موسم عید و لب دجله و بغداد خُرَم
بوی ریحان و فروغ قدح و لاله به هم
همه جمع اند و به یک جای مهیا شدهاند
از پی عشرت شاه عرب و شاه عجم
رکن اسلام ملک شاه جهانگیر شهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.