دلی دارم ازو دل ها شکسته
دلی از هر صدای پا شکسته
تنی دارم ز طوفان حوادث
چو کشتی در ته دریا شکسته
ز رعنایان که بر آتش نهندم
چو عودم سر به سر اعضا شکسته
بر اصلاحم فلک را دسترس نیست
درختم شاخ از بالا شکسته
کسی زان نشنود دادم برین بام
که سقف گنبد مینا شکسته
اجل از غم نمی سازد خلاصم
به مرگم آستین عمدا شکسته
شب دنیا سیاه از دست روز است
پر طاووس قدر پا شکسته
چنین سرمست و خرم کوه ازان است
که شیشه لاله بر خارا شکسته
ز بس کز شادی امروز ترسم
دلم از عشرت فردا شکسته
جهان در کار هرکس دید نقصی
قصورش بر سر دانا شکسته
کمان ابروی این زال رعنا
به جادوی ید بیضا شکسته
ز بس از فتنه می ترسد «نظیری »
سپاهی را به یک غوغا شکسته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز خجلت تا دل ما را شکسته
بود چون ساقی مینا شکسته
سزاوار جفایت هیچکس نیست
براهت خار قدر پا شکسته
زدستت باده ساقی مومیائی است
[...]
دلم را یار پیش ما شکسته
به پای گلبن این مینا شکسته
سرشکم قطره صاحب شکوهست
که صدره شوکت دریا شکسته
متاعی بهتر از جنس وفا نیست
[...]
ز مویت سنبل بویا شکسته
ز رویت لاله حمرا شکسته
رخت کرده کساد گل بگلزار
قدت سرو سهی را پا شکسته
غلامان سر کوی تو غلمان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.