دلم را یار پیش ما شکسته
به پای گلبن این مینا شکسته
سرشکم قطره صاحب شکوهست
که صدره شوکت دریا شکسته
متاعی بهتر از جنس وفا نیست
کسادی قدر این کالا شکسته
دلی روز جزا باید درستی
که امروز از غم فردا شکسته
چه سازد دل بآن مژگان خونریز
که نشتر در رگ خارا شکسته
بود آن مومیائی عشق کز وی
دلت یابد درستی ناشکسته
ز چشمم میچکد خون تا بکویت
کرا خاری دگر در پا شکسته
چه کار اید ز من در عشق مشتاق
چه دل دستم چو دستم پا شکسته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دلشکستگی و غم ناشی از عشق و وفا سخن میگوید. او از دردهای درونی و افسوسهایی که به خاطر جدایی و غم آینده به دلش رسیده، صحبت میکند. شاعر به خصوص به ارزش و نایابی عشق واقعی اشاره کرده و بر این نکته تأکید میکند که دلی که در روز جزا باید سالم باشد، امروز به خاطر غم فردا شکسته است. او احساس میکند که جراحات عشق به او آسیب میزنند و در نهایت، با تصاویری از درد و بیتابی، به تاریکی و مومایی عشق اشاره میکند که امیدوار است عشق واقعی را در دلش حفظ کند.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر یارمان شکسته است، همانطور که گلهای این باغ پژمرده شدهاند.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که قطرهای از آب، به رغم کوچکیاش، به خودی خود دارای ارزش و شکوه است. این قطره، نشاندهندهی عظمت و شکوه دریا است که در نهایت میتواند به دیگران تاثیر بگذارد. به عبارت دیگر، حتی چیزهای کوچک نیز ممکن است نماد بزرگی و عظمت باشند و در عین حال بر دیگران تأثیرگذار شوند.
هوش مصنوعی: هیچ چیزی باارزشتر از وفاداری وجود ندارد و کمارزشی این نعمت باعث شده است که ارزش آن کاهش یابد.
هوش مصنوعی: اگر دل در روز قیامت باید راست و درست باشد، باید امروز از غم فردا نرنجیم و نشکنیم.
هوش مصنوعی: دل چه میتواند بکند با آن مژگان زیبا و کشنده، که مانند تیغی در رگ سختی فروریخته است؟
هوش مصنوعی: عشق حیاتبخش و محکم است که دل تو را به درستی و صفا میرساند.
هوش مصنوعی: از چشمانم خون میریزد، به سوی تو ای کس که پایم را شکسته و دیوانهام کردهای. آیا میتوانی دوباره بر زخمهای من بگذاری؟
هوش مصنوعی: در عشق مشتاق چه کاری از من برمیآید، وقتی که دل من مانند پا شکسته است و تسلطی بر او ندارم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلی دارم ازو دل ها شکسته
دلی از هر صدای پا شکسته
تنی دارم ز طوفان حوادث
چو کشتی در ته دریا شکسته
ز رعنایان که بر آتش نهندم
[...]
ز خجلت تا دل ما را شکسته
بود چون ساقی مینا شکسته
سزاوار جفایت هیچکس نیست
براهت خار قدر پا شکسته
زدستت باده ساقی مومیائی است
[...]
ز مویت سنبل بویا شکسته
ز رویت لاله حمرا شکسته
رخت کرده کساد گل بگلزار
قدت سرو سهی را پا شکسته
غلامان سر کوی تو غلمان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.