گنجور

 
طغرای مشهدی

شب خدنگ ناله ای بر آسمان انداختم

بی نشان تیری به آن تاریکدان انداختم

بس که گردیدم به شرح بینوایی مضطرب

آنچه اصل مدعا بود از میان انداختم

همچو شمع از سوزناکیهای حرف اشتیاق

یک سخن ناگفته، خود را از زبان انداختم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode