گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
نظیری نیشابوری

مرد بی حوصله مردانه نگردد هرگز

خوف گرد دل دیوانه نگردد هرگز

عشق تا هست گرفتاری خاطر برجاست

بی تعلق دل دیوانه نگردد هرگز

قوت بلبل ز ریاح گل سیراب شود

که ز مستی ز پی دانه نگردد هرگز

قابل فیض بجز نیک سرشتان نشوند

خاک گل ناشده پیمانه نگردد هرگز

هرکه تایب زمی و مطرب و ساقی گردید

رویش از قبله میخانه نگردد هرگز

چشم مستش ز فغان و شغبم بیش غنود

خفته بیدار به افسانه نگردد هرگز

شادی از وحشت اگر زور رمد ترکش گیر

غم امین است که بیگانه نگردد هرگز

کار تو ساختن و پیشه من سوختن است

ذره در عرصه پروانه نگردد هرگز

دولت ملک بقا جوی «نظیری » که عزیز

کس به این مزرع ویرانه نگردد هرگز