در باز شد ز میکده ناموس و نام را
ساقی صلای باده بگو خاص و عام را
مست و خراب و بیخودم ای پیر می فروش
بنمای راه میکده مستان جام را
دریاب ساقیا بدو جامی دگر مرا
هشیار ساز بیخود مست مدام را
دوران بکام ماست بده باده ساقیا
از من مپرس هیچ حلال و حرام را
مست شراب عشق ز هشیار عقل به
با زاهدان بگوی ز ما این پیام را
زلف چوشب حجاب رخ همچو مه چراست؟
بگشا ز رونقاب و بروز آرشام را
مفتی چو عقل ره نبرد در مقام عشق
از عاشقان بجوی نشان این مقام را
عشاق پخته در حرم وصل محرمند
کی ره بود ببزم تو زهاد خام را
در عاشقی چو شهره شهرم اسیریا
گر عاقلی ز ما مطلب ننگ و نام را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جورست پیشه گنبد فیروزه فام را
آخر غلام توست، ادب کن غلام را
صوفی بیا که آینه صافیست جام را
تا بنگری صفای می لعلفام را
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالیمقام را
عَنقا شکار کَس نشود دام بازچین
[...]
در خور اگر نییم می لعل فام را
ای کاش تر کنند به بویی مشام را
بر قدر زخم مرهم لایی نمی دهند
زان می که طعم و بوش گزد مغز و کام را
بر بام ما دریغ نپایید هفته یی
[...]
در گردش آورید می لعلفام را
زین بیش خشک لب مپسندید جام را
از بسکه سست گشته تن مبتلا مرا
سازد هوای چشم زدن توتیا مرا
تا رو نهد به پای تو، قالب تهی کند
رشک است بر سعادت آن نقش پا مرا
تا دل بیاد آن گل رخسار بسته ام
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.