عشقست طلسمی که در و بام ندارد
آن کس که ازو یافت نشان نام ندارد
بس حله الوان به قد عشق بریدند
یک جامه به اندازه اندام ندارد
بادی که وزد وجد کند مست محبت
عاشق سر سودای می و جام ندارد
بس زاویه حال مرا روز لطیف است
تاب نفس صبح و دم شام ندارد
آغاز جنونم شد و پایان محبت
کاریست به انجام که انجام ندارد
از خویش تسلی نشوم تا رمقی هست
پروانه به جان باختن آرام ندارد
کوته نظران در طلب توشه راهند
عرض دو جهان وسعت یک گام ندارد
زان دانه مشکین و خط سبز ندیدم
مرغی که دلی در گرو دام ندارد
جان زیر لب از پا و سرش بوسه بچیند
کان نخل بهشتی ثمر خام ندارد
سرخوش ز لبش بیش شدم کز لب ساغر
می چاشنی تلخی دشنام ندارد
عریانی ما را شرف کعبه بپوشد
درویش حرم جامه احرام ندارد
جز طبع «نظیری » که حق عشق ادا کرد
کس نیست که در گردن ازو وام ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ عمق و پیچیدگی عشق و احوالات عاشقانه است. شاعر عشق را همچون طلسمی میداند که نه در در و دیوار میگنجد و نه قابل توضیح است. او از عواطف و احساسات خود سخن میگوید و نشان میدهد که عشق فراتر از هرگونه توصیف و اندازهگیری است. با اشاره به ترکهای مختلفی که عشق بر جان و دل انسان میگذارد، نشان میدهد که نمیتوان عشق را به یک حالت خاص محدود کرد. همچنین به جنون و حالتهای خاص عاشقانه اشاره دارد که هرگز تمام نمیشود. شعر به برخوردهای نامتعارف عاشقانه و تمایز بین عاشق و معشوق میپردازد و به یک نوع عبودیت و تسلیم در برابر عشق اشاره میکند. در کل، این اثر تأکیدی است بر ارزش و عظمت عشق که توصیفناپذیر است.
هوش مصنوعی: عشق مانند جادویی است که هیچ در و دیواری ندارد. کسی که نشانهای از این عشق به دست آورد، نام و نشانی از خود ندارد.
هوش مصنوعی: زیباییهای فراوانی از عشق ایجاد شدهاند، اما هیچ لباسی بهاندازهای که مناسب و شایستهی آن عشق باشد، وجود ندارد.
هوش مصنوعی: بادی که میوزد، شور و شوقی به وجود میآورد و عاشق در عشق خود چنان غرق است که هیچ توجهی به می و جام ندارد.
هوش مصنوعی: حال و روز من در این روز دلپذیر به قدری خوب است که به روز و شب دیگر اهمیتی نمیدهم.
هوش مصنوعی: جنون من شروع شده و عشق من پایانی ندارد؛ این کار به نقطهای نمیرسد و همیشه ادامه خواهد داشت.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زندگی در من جاری است و نیرویی وجود دارد، نمیتوانم از خودم دل خوش کنم. پروانه هرگز آرام نمینشیند و حاضر است جانش را فدای عشق کند.
هوش مصنوعی: کسانی که دیدگاهی محدود دارند، در تلاش برای جمعآوری امکانات و توشه برای سفر زندگی هستند، در حالی که وسعت دو جهان در حقیقت به اندازهی یک قدم هم نیست.
هوش مصنوعی: از آن دانههای سیاه رنگ و خط سبز، مرغی را ندیدم که دلش در تنگنا و وابستگی به دام باشد.
هوش مصنوعی: روح انسان با تمام وجود از پا و سرش بوسه میزند، چرا که درخت بهشتی میوهای نارس و خام ندارد.
هوش مصنوعی: از لبانش خوشحال و شاداب شدم، چون لب ساغر هیچ تلخی و دشنامی ندارد.
هوش مصنوعی: عریانی و بیلباسی ما آنقدر ارزشمند است که میتواند شرافت کعبه را بپوشاند، در حالی که درویش حرم، حتی لباس احرام هم ندارد.
هوش مصنوعی: جز طبیعت «نظیری» که عشق به آن حقیقت را نشان داد، هیچکس نیست که در زندگیاش بدهی نسبت به او نداشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنی که چو تو گردش ایام ندارد
سلطان چو تو معشوق دلارام ندارد
چون دانهٔ یاقوت تو گل دانه ندارد
چون دام بناگوش توبه دام ندارد
بادی نبزد در همه آفاق که از ما
[...]
میخانه چو من رند نکو نام ندارد
از می کشیم شکوه لب جام ندارد
از ثابت و سیاره گردون بحذر باش
کاین مزرعه یکدانه بیدام ندارد
هر سنگ که خورد از کف اطفال نگهداشت
[...]
پروای خط آن عارض گلفام ندارد
از سادگی این صبح غم شام ندارد
پاس دل خود دار که آن زلف گرهگیر
یک دانه بغیر از گره دام ندارد
با دوری دلها چه کند قرب مکانی
[...]
تنها نه ز زلفت دلم آرام ندارد
خود کیست که سر در پی این دام ندارد!
شمشاد قدان جمله به بالای تو نازند
سروی چو قدت گلشن ایّام ندارد
سررشتة پاس دل ما خوب نگه دار
[...]
آغاز محبت دگر انجام ندارد
این صبح قیامت ز قفا شام ندارد
در عالم تجرید، ره حرص وهوس نیست
این بادیه امن دد و دام ندارد
خواهد ز بس آیینه ببیند رخ خوبت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.