گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
نظیری نیشابوری

عشقست طلسمی که در و بام ندارد

آن کس که ازو یافت نشان نام ندارد

بس حله الوان به قد عشق بریدند

یک جامه به اندازه اندام ندارد

بادی که وزد وجد کند مست محبت

عاشق سر سودای می و جام ندارد

بس زاویه حال مرا روز لطیف است

تاب نفس صبح و دم شام ندارد

آغاز جنونم شد و پایان محبت

کاریست به انجام که انجام ندارد

از خویش تسلی نشوم تا رمقی هست

پروانه به جان باختن آرام ندارد

کوته نظران در طلب توشه راهند

عرض دو جهان وسعت یک گام ندارد

زان دانه مشکین و خط سبز ندیدم

مرغی که دلی در گرو دام ندارد

جان زیر لب از پا و سرش بوسه بچیند

کان نخل بهشتی ثمر خام ندارد

سرخوش ز لبش بیش شدم کز لب ساغر

می چاشنی تلخی دشنام ندارد

عریانی ما را شرف کعبه بپوشد

درویش حرم جامه احرام ندارد

جز طبع «نظیری » که حق عشق ادا کرد

کس نیست که در گردن ازو وام ندارد

 
 
 
سنایی

آنی که چو تو گردش ایام ندارد

سلطان چو تو معشوق دلارام ندارد

چون دانهٔ یاقوت تو گل دانه ندارد

چون دام بناگوش توبه دام ندارد

بادی نبزد در همه آفاق که از ما

[...]

کلیم

میخانه چو من رند نکو نام ندارد

از می کشیم شکوه لب جام ندارد

از ثابت و سیاره گردون بحذر باش

کاین مزرعه یکدانه بیدام ندارد

هر سنگ که خورد از کف اطفال نگهداشت

[...]

صائب تبریزی

پروای خط آن عارض گلفام ندارد

از سادگی این صبح غم شام ندارد

پاس دل خود دار که آن زلف گرهگیر

یک دانه بغیر از گره دام ندارد

با دوری دلها چه کند قرب مکانی

[...]

فیاض لاهیجی

تنها نه ز زلفت دلم آرام ندارد

خود کیست که سر در پی این دام ندارد!

شمشاد قدان جمله به بالای تو نازند

سروی چو قدت گلشن ایّام ندارد

سررشتة پاس دل ما خوب نگه دار

[...]

واعظ قزوینی

آغاز محبت دگر انجام ندارد

این صبح قیامت ز قفا شام ندارد

در عالم تجرید، ره حرص وهوس نیست

این بادیه امن دد و دام ندارد

خواهد ز بس آیینه ببیند رخ خوبت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه