اگر بلبل به دل داغی ز جور باغبان دارد
در آتش من که با من نوگل من سرگران دارد
بیابانی است بیپایان من آن سرگشته آهویی
که هر سو رو کند صیاد تیری در کمان دارد
که این حال عجب یا رب نهان با محتسب گوید
که شوخی دل ز من برده است و روی از من نهان دارد
ز لبخندی مرا از گریه دامن پر گهر کردی
مگر لعل لبت خاصیت شه گوهران دارد
به امّید گهر خود را به دریا میزدی ای دل
نگفتم زین هوس بگذر که دریا بیم جان دارد
ز گلبانگ عراقی آتشم در پرده زن مطرب
که مرغ جان ملال از خاک آذربایجان دارد
به هر گامی هزاران دل به پای ناقه میغلتد
کدامین دلستان یا رب در این محمل مکان دارد
صبا آهسته بگذر زان معنبر زلف خم در خم
هزاران طایر پر بسته در وی آشیان دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساسات عمیق و غمگینی را بیان میکند. بلبل به دلی داغ و ناآرامی خود اشاره میکند که ناشی از ظلم باغبان است. او خود را همچون آهویی سرگشته در بیابانی بیپایان توصیف میکند که هر جانب که میرود، صیاد تهدیدش میکند. شاعر در دیالوگی با خداوند، از حال خود گله میکند و میگوید که دلش از او گرفته شده و زن را به رو نمیآورد. لبخند محبوب، او را از حالت گریه به خوشحالی میکشاند و او را به دریا میکشاند، که در آن خطرهایی وجود دارد. همچنین، اشاره به احساس آتش و غم ناشی از ناکامی و حسرت وجود دارد. شاعر از زلفهای محبوبش میخواهد که به آرامی از آن عبور کند، چرا که در آن آشیانها، پرندگان بسیاری گرفتار هستند. بهطور کلی، این شعر تجسمی از عشق، درد و زیباییهای ظریف آن است.
هوش مصنوعی: اگر بلبل به خاطر ظلم باغبان قلبش پر از غم و آتش باشد، در آتش عشق من که نوگل من را در دست دارم، چه حالتی خواهم داشت.
هوش مصنوعی: من در دنیایی بیانتهای سرگردان هستم، مانند آهوئی که در هر سمت که برگردم، شکارچیانی با تیر و کمان آمادهای را میبینم.
هوش مصنوعی: در این حال عجیب، ای پروردگار، کسی که مراقب و نظارت بر رفتارهاست میگوید که دل من پر از شوخی و شادی است، اما چهرهام از او پنهان است.
هوش مصنوعی: با یک لبخند تو، من را از گریه و اندوه نجات دادی، گویا لبهای تو خاصیتی دارند که مانند جواهرات باارزش، گرانبهاترین احساسات را به ارمغان میآورند.
هوش مصنوعی: به امید یافتن گوهری ارزشمند، خودت را در دریا غرق میکنی، اما من نگفتم از این آرزو دست بردار، زیرا دریا میتواند جانت را به خطر بیندازد.
هوش مصنوعی: از صدای دلانگیز عراقی، آتش شوق در دل من شعلهور میشود. بیا، ای نوازنده، پرده را بزن؛ چرا که روح من در اندوهی عمیق از سرزمین آذربایجان به سر میبرد.
هوش مصنوعی: به ازای هر قدمی که این شتر برمیدارد، هزاران دل به پای او میغلطند. ای پروردگار، کدام یک از دلهای عاشق در این وسیله (محمل) نشستهاند؟
هوش مصنوعی: نسیم ملایم، آرام و با احتیاط از کنار آن زلف پیچیده عبور کن؛ چرا که در هر انحنا و خم این زلف، هزاران پرنده وجود دارند که در آن جا لانه کردهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر موری سخن گوید، و گر مویی روان دارد
من آن مور سخن گویم، من آن مویم که جان دارد
تنم چون سایه مویست و دل چون دیده موران
ز هجر غالیه مویی، که چون موران میان دارد
اگر مر آب و آتش را مکان ممکن بود مویی
[...]
اگر ذاتی تواند بود کز هستی توان دارد
من آن ذاتم که او از نیستی جان و روان دارد
وگر هستی بود ممکن که کم از نیستی باشد
من آن هستم که آن از بینشانیها نشان دارد
وگر با نقطهای وهمم کسی همبر بود او را
[...]
غلام آن سبکروحم که با من سر گران دارد
جوابش تلخ و پنداری شکر زیر زبان دارد
مرا گر دوستی با او به دوزخ میبرد شاید
به نقد اندر بهشتست آن که یاری مهربان دارد
کسی را کاختیاری هست و محبوبی و مشروبی
[...]
هوای بوستان خوش گشت و باده لطف جان دارد
کنون هر کس که جان دارد، هوای بوستان دارد
سحرگه بکر غنچه ها باده ها خورده ست در پرده
همه سرخی رو بدهد گواهی، گر نهان دارد
کنون دل بستگی غنچه با گل، کی نهان ماند؟
[...]
نگارا دل همیخواهد که عشقت را نهان دارد
ولیکن اشک را نطق است و رنگ رو زبان دارد
اگر چه آتش مجمر ندارد شعلهٔ پیدا
ولیکن عود نتواند که دود خود نهان دارد
کسی کز درد عشق تو ندارد زندگیِّ دل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.