گنجور

 
نیر تبریزی

خون من جای می ار خورد لبش نوشش باد

لیک عهد لبش امّید که در گوشش باد

خیره‌رویی که خطا بر قلمِ صُنع گرفت

شرم از این چشم و لب و زلف و بناگوشش باد

تا سپاه خط سبزش به در آید به قصاص

لب من بر لب چون خون سیاووشش باد

گفتمش چیست میان دو لبت گفت که هیچ

ای دلم برخی ابهام لب نوشش باد

زلف و خال و خط و مژگان زده در صف بر چشم

دیده خاک ره ترکان سیه‌پوشش باد

دی ز زلفش به دل و بوسه شکستیم جناغ

یا رب این کشمکش از یاد فراموشش باد

به خموشی لبش آتش زده بر خرمن من

جان فدای اثر آتش خاموشش باد

بو که تعبیر رود روز بر بیداری بخت

شاده وصل تو در خواب هم‌آغوشش باد

نیر این نکته‌سرایی که در اوصاف تو کرد

زلف پرچین تو تشریف بر و دوشش باد

 
 
 
حافظ

صوفی ار باده به‌اندازه خورَد نوشش باد

ور نه اندیشهٔ این کار فراموشش باد

آن‌که یک جرعه مِی از دست توانَد دادن

دست با شاهدِ مقصود در آغوشش باد

پیرِ ما گفت خطا بر قلم صُنع نرفت

[...]

هاتف اصفهانی

بی من و غیر اگر باده خورد نوشش باد

یاد من گو نکند غیر فراموشش باد

یار بی‌غیر که می در قدحش خون گردد

خون من گر همه ریزد به قدح نوشش باد

سرو اگر جلوه کند با تن عریان به چمن

[...]

مشتاق اصفهانی

گر همین خون مرا یار خورد نوشش باد

ور نه اندیشه بیداد فراموشش باد

شد شب تار اگر روز من از شام خطش

روز روشن شبم از صبح بناگوشش باد

کرده از جلوه بسی پیرهن صبر قبا

[...]

حزین لاهیجی

عذر این بنده پذیرای دل و هوشش باد

هر غباری ست ز آیینه فراموشش باد

دامن مرحمت دولت ساقیست فراخ

جرم من پردگی خلق خطاپوشش باد

یا رب آشفته مکن طرهاش از زاری دل

[...]

آذر بیگدلی

گفتمش حرفی و امید که در گوشش باد

و آنچه از من نشنیده است فراموشش باد

آنکه زد طعنه ی بیهوشیم از دیدن او

چشم او، راهزن قافله ی هوشش باد

آن قصب پوش جوان، کز ستمش دم نزنم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه