ای صورت زیبای تو مرآت معانی
سرگشته چو پرگار به تصویر تو مانی
در جنس ملک گر بشری هست تو اویی
در نوع بشر گر ملکی هست تو آنی
جسمی اگر ای مایهٔ جان جسم بهشتی
جانی اگر ای قوّت تن جان جهانی
سهو است به جد تنگ کشیدن به کنارت
زین سان که تو نازکتن و باریکمیانی
آرش نه ای ترک توزۀ سست کن از تبر
بر ساعد سیمین نسزد سخت کمانی
نامی ز دهان تو شنیدیم در افواه
جستیم و ندیدیم از آن نام نشانی
گر وصل دهانت طلبد دل مکنش منع
نبود عجب از پیر تمنای جوانی
گویم که شب از نالۀ دل سخت تو شد نرم
چون روز شود باز ببینم که همانی
گفتند به دور زنخش آب حیات است
خود را به چه انداختم از راه ندانی
جرم از دل ما نیست که امکان سلامت
از تیر نظر نیست که تیریست نهانی
ای جان به ترازیّ بهای تو سبکسنگ
درّی چو تو کس یاد ندارد به گرانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف زیبایی و ویژگیهای خاص محبوب میپردازد. شاعر با تمثیلهای مختلف، نظیر پرگار و تابش نور، روح و جسم محبوب را توصیف میکند و او را نه تنها انسانی زیبا، بلکه نشانهای از معانی عمیق میداند. او به قدرت و لطافت محبوب اشاره کرده و میگوید که نزدیک شدن به او نیازمند دقت و احتیاط است. همچنین، از نام محبوب و اثراتش بر دل حرف میزند و تأکید میکند که عشق به او باعث نرم شدن دل و روح میشود. در نهایت، شاعر به ارزش بینظیر محبوب اشاره کرده و میگوید که هیچ کس نمیتواند مانند او باشد.
هوش مصنوعی: ای زیبایی تو، تجلی معانی هستی که مانند پرگار در دایرهی وجود تو میچرخد و به تصویر زندگیات مینگرد.
هوش مصنوعی: اگر در عالم ملک، انسانها وجود دارند، تو همان شخص هستی. و اگر در نوع بشر، فرشتگان وجود داشته باشند، تو نیز همان فرشته هستی.
هوش مصنوعی: اگر بدن تو باعث حیات توست، مانند یک پدیدهٔ بهشتی است و اگر جان تو نیروی زندگیات باشد، پس روح تو جهانی است.
هوش مصنوعی: اشتباه است که در کنار تو اینقدر نزدیک و تنگ بنشینم، زیرا تو انسان حساسی هستی و زیبایی خاصی داری.
هوش مصنوعی: آرش به تو نرسیده است که با تبر بر بازوی نقرهای ضربه بزنی. این کار به هیچ وجه شایستهی کمانداری نیست.
هوش مصنوعی: ما سخنی از نام تو شنیدیم و در هر جا به دنبالش گشتیم، اما هیچ نشانی از آن پیدا نکردیم.
هوش مصنوعی: اگر دهانت خواهان وصلی باشد، دل خود را از این خواسته محروم نکن. جالب نیست که جوانی در پی خواسته های قدیمی باشد.
هوش مصنوعی: میگویم که شب به خاطر نالههای دل، به شدت نرم و آرام شده است، اما وقتی روز دوباره میشود، میبینم که هنوز همان حال و هوا برقرار است.
هوش مصنوعی: گفتند که دور زن خویشتن زندگی و حیات وجود دارد، چرا باید خود را به بیراهه بیفکنم و از آن دور شوم؟
هوش مصنوعی: اشکال از دل ما نیست، بلکه خطر در کمین است و این خطر به طور پنهانی وجود دارد.
هوش مصنوعی: ای جان، تو به اندازهای ارزشمندی که هیچ کس به گرانی تو توجهی ندارد و تو مانند دُر با ارزشی هستی که کسی جز تو را نمیشناسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گویم ز دل خویش دهانت کنم ای دوست
گوید نتوان کرد ز یک نقطه دهانی
گویم ز تن خویش میانت کنم ای ماه
گوید نتوان ساخت ز یک موی میانی
ای دوست به صدگونه بگردی به زمانی
گه خوش سخنی گیری و گه تلخ زبانی
چون ناز کنی ناز ترا نیست قیاسی
چون خشم کنی خشم ترا نیست کرانی
مانند میان تو و همچون دهن تو
[...]
روزی که تو آن زلف پر از مشک فشانی
ما را ندهد هیچ کس از مشگ نشانی
زلف تو شکنج است و تو بازش چه شکنجی
جعد تو فشانده است تو بازش چه فشانی
گاه این زبر سیم کند غالیه سائی
[...]
در کف دو زبانیست مرا بسته دهانی
گوید چو فصیحان صفت بیت زمانی
آن کودک عمری که بود کوژ چو پیری
و آواز برآورده چو آواز جوانی
ترکیب بدیعش ز جماد و حیوانست
[...]
ای ترک زبهر تو دلی دارم و جانی
ور هر دو بخواهی به تو بخشم به زمانی
با چون تو بتی زشت بود گر چو منی را
تیمار دلی باشد و اندیشهٔ جانی
از کوچکی ای بت که دهان داری گفتم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.