شب قدر بی قراران سر زلف یار باشد
مه عید نیکبختان رخ آن نگار باشد
ز غم نگار از آنرو شب و روز بی قرارم
که غمش نمی گذارد که مرا قرار باشد
من مست رند از آنم ز غم خمار فارغ
که نخورده ام من آن می که در او خمار باشد
به کمند زلف او دل به مراد خود ندادم
به بلا شدن مقید نه به اختیار باشد
هله بس کن ای مخالف که به طعنه ترک عشقش
نکند کسی که او را غم عشق کار باشد
ز رقیب دارم افغان نه ز جور دلبر آری
دل زار عاشق گل المش ز خار باشد
مکن آه و زاری ای دل که ز روی بی نیازی
گل از آن چه باک دارد که هزار زار باشد
به نوازشی دلم را به کرم چو وعده دادی
مگذار بیش از اینش که در انتظار باشد
سر ما ز سر عشقش سردار دارد آری
سر محرم اناالحق سر پای دار باشد
صنما به رغم دشمن نظری به دوستان کن
که نوازش محبان نه گنه نه عار باشد
به جز از هوای کویت نکند هوس نسیمی
ز محبت تو روزی که تنش غبار باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عرفات عشق بازان سر کوی بار باشد
بعلطواف کعبه زین در نروم که عار باشد
چو سری بر آستانش ز سر صفا نهادی
بصفا و مروه ای دل دگرت چه کار باشد
قدمی ز خود برون نه بریاض عشق کآنجا
[...]
رخ زرد عشقبازان چمن و بهار باشد
دل پر ز داغ ایشان همه لاله زار باشد
بفکن به عین دریا خود را و امن بنشین
که بلای موج طوفان همه در کنار باشد
دل غافل آن زمان سرد شود ز دار فانی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.