مأوای غمت جز دل پردرد نباشد
تشریف بلا جامه هر مرد نباشد
ای سرو گل اندام! که در باغ دو عالم
چون روی دلارای تو یک ورد نباشد
بر بوی سر زلف تو یک گوشه نشین نیست
امروز در این شهر که شبگرد نباشد
شهباز غم عشق رخت صید نسازد
آن را که دل از حادثه پردرد نباشد
در عشق رخت آنکه شد افروخته چون شمع
بی دیده گریان و رخ زرد نباشد
از گرمی اشکم چه عجب دیده اگر سوخت
خون جگر است اشک من آن سرد نباشد
گردی به من آر از درش ای باد کزان در
چون بهتر از این هیچ ره آورد نباشد
جز خون جگر هرچه خوری در غم عشقش
ای عاشق سودازده! در خورد نباشد
بر خاک درش آب زن، ای دیده خونبار!
تا بر در یار از ره ما گرد نباشد
گرچه همه درد است غم عشق تو، خون باد
آن دل که به جان طالب این درد نباشد
در عشق تو فرد است نسیمی ز دو عالم
عاشق نبود کز دو جهان فرد نباشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر تماماً درباره مهر و عشق و درد و غم ناشی از آن است. شاعر اشاره میکند که جز دل پر درد، مأوای دیگری برای غم وجود ندارد و در غم عشق، هیچ کس نمیتواند از دردها فرار کند. او به جمال خوشایند محبوبش اشاره میکند و میگوید که هیچ چیز در این دنیا به زیبایی و جذابیت او نمیرسد.
این اشعار به احساساتی مانند گریه، سوختن بر اثر عشق و حسرت پرداخته و تأکید میکند که عشق واقعی همیشه با درد و رنج همراه است. شاعر در نهایت میگوید که هر عاشقی باید آماده تحمل این دردها باشد، زیرا عشق واقعی همیشه مستلزم فداکاریست و بدون چنین احساسی، عشق کامل نخواهد بود.
هوش مصنوعی: محل آرامش غم تو فقط دل رنجور است و لباس سختی و بلا بر دوش هر مردی نمیتواند باشد.
هوش مصنوعی: ای سرو زیبا! در هیچ کجای این دنیا، چه در این دنیا و چه در آن دنیا، مانند چهره دلانگیز تو وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در این شهر، امروز کسی نیست که به خاطر بوی موی تو در گوشهای نشسته باشد و شبگرد باشد؛ یعنی هیچکس اینقدر شیفته و دیوانه نیست که بخواهد برای تو وقت صرف کند.
هوش مصنوعی: پرندهای که به دنبال عشق است، نمیتواند از دل کسی شکار کند که دلی از تجربههای تلخ و دردناک نداشته باشد.
هوش مصنوعی: در عشق، کسی که مانند شمع در حال سوختن است، نباید بیچشم گریان و با چهرهای زرد باشد.
هوش مصنوعی: اگر اشک من گرم و سوزان باشد، عجیب نیست که چشمانم بسوزند؛ چرا که اشک من همانند خون دل، سرد نمیماند.
هوش مصنوعی: به من از آن در خواهش کن ای باد، چون از آنجا هیچ چیز بهتر از این نمیتوان به دست آورد.
هوش مصنوعی: غیر از خون جگر، هر چیزی که برای عشق او بخوری، ای عاشق پریشانحالت، فایدهای ندارد.
هوش مصنوعی: عزیزم، با اشکهای خود بر خاک در محبوب آب بپاش، تا بر در او گرد و غبار راه ما نماند و دلنگرانی نداشته باشیم.
هوش مصنوعی: هرچند که غم عشق تو همه جا درد و غم است، ولی دلهایی که حاضر به تحمل این درد نیستند، مانند خون بدری هستند.
هوش مصنوعی: در عشق تو، هیچ نسیمی نیست که از دو جهان به یاد تو عاشق باشد، زیرا در این عشق، هیچ فردی وجود ندارد که از دو جهان جدا باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیزارم از آن دل که در درد نباشد
هر دل که بترسد ز بلا مرد نباشد
باران مرا درد من بی سرو پا نیست
دشمن به از آن دوست که همدرد نباشد
گر هست غباری ز دلت پاک فرو شوی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.