گفتمش زلف تو مأوایی خوش است
گفت خوبان را همه جایی خوش است
گفتمش همتا ندارد قامتت
گفت چشمم نیز همتایی خوش است
گفتمش دور خوش است ایام عمر
گفت آن با روی زیبایی خوش است
گفتمش در بند بالای توام
گفت از این مگذر که بالایی خوش است
گفتمش سودای چشمت کرده ام
گفت می بینی چه سودایی خوش است
گفتمش کار خوش است این کار عشق
گفت با چون من دلارایی خوش است
گفتمش عشق رخت شد رای من
گفت عاشق را همه رایی خوش است
گفتمش سرو چمن پیش تو کیست؟
گفت بی رفتار و بی پایی خوش است
گفتمش دارم تمنای تو، گفت
ای نسیمی این تمنایی خوش است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در سرم عشق تو سودایی خوش است
در دلم شوقت تمنایی خوش است
ناله و فریاد من هر نیمشب
بر در وصلت تقاضایی خوش است
تا نپنداری که بیروی خوشت
[...]
سرو ما را قد و بالایی خوش است
دیدن آن گل تماشایی خوش است
تا رخش بینیم گو بالا نمای
از آنکه به دیدن به بالایی خوش است
از سر ما پای او شد کوفته
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.