بر گل از عنبر تر نقطه سودا زدهای
آتشی در جگر لاله حمرا زدهای
از خط و خال و رخ و زلف و بناگوش چنین
لشکر آورده و بر قلب دل ما زدهای
(عالمی همچو دل من همه دیوانه تو
تو چرا تیغ جفا بر من تنها زدهای؟)
چشم ترک سیهت هرکه ببیند داند
که بسی راه دل عاشق شیدا زدهای
پای بر دیده ما گرچه نهادی به خیال
باخبر شو که قدم بر سر دریا زدهای
دلم از دامن زلفت نکند دست رها
گرچه در خون سویدای دلم پا زدهای
تا شد از لعل لبت روحفزایی ظاهر
طعنهها بر دم جانبخش مسیحا زدهای
تا بخوانند ز روی چو مهت آیت نور
نقطه خال سیهچرده بر اسما زدهای
آستین بر فلک و مهر و سر ماه افشان
که سراپرده حسن از همه بالا زدهای
عارف ادراک کند شیوه رسمی که ز خط
بر عذار سمن از عنبر سارا زدهای
دست رنگین منما تا نشود فاش شها
که به شمشیر جفا گردن دلها زدهای
بر نسیمی زدهای تیر جگردوز مژه
آفرین بر نظرت باد که زیبا زدهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا دم معجز از آن لعل شکرخا زدهای
سنگ بر شیشه ناموس مسیحا زدهای
نه دل است اینکه تو داری که یکی سنگ سیاه
به کف آورده و بر شیشه دلها زدهای
دانی احوال دلم با دل سنگین بتان
[...]
دوش بیما صنما ساغر صهبا زدهای
نوش بادت می دوشینه که بیما زدهای
می گلرنگ پسندیده بود خاصه بهار
سخن اینجاست که اینجا نه دگر جا زدهای
بیتو ما جرعه ننوشیم تو خُمخانه زنی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.