با چنین حسن آن صنم گر بی حجاب آید برون
آفتاب از برقع و ماه از نقاب آید برون
گر شبی طالع شود بر بام چون بدرالدجا
تا صباح از شام زلفش آفتاب آید برون
تا بود مهمان چشم من خیال چشم او
از سر چشمم کجا سودای خواب آید برون
گر چو شمع از آتش دل چشم تر دارم چه عیب
هر که را سوزد دماغ از دیده آب آید برون
گر خیال چشم مستش زاهدی بیند به خواب
از درون صومعه مست و خراب آید برون
هر نفس بوی گلاب آید ز رخسارش ولی
نیست از گل دور، اگر بوی گلاب آید برون
آفتاب حسن رویت گر بتابد بر فلک
شمع خورشید از توانایی و تاب آید برون
چون نسیمی وصف لعل گوهرافشانش کند
از دهانش چون صدف در خوشاب آید برون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت معشوقه اشاره دارد و احساسات شاعر نسبت به او را بیان میکند. شاعر میگوید که اگر معشوقه بیحجاب برود، نور آفتاب و زیبایی ماه از او بیرون میآید. او همچنین به نوعی تضاد میزند که در تاریکی و خواب، وجود عشق او مانند نور و روشنی است. در ادامه، شاعر در مورد سوزش دل و اشک خود صحبت میکند و بیان میکند که چگونه عشق میتواند انسان را در خواب نیز عذاب دهد. او به بوی گلاب و زیبایی چهرهی معشوقه اشاره میکند و میگوید که حضور او مانند آفتاب و نسیم عطرآگین است. در نهایت، شاعر با بیانی جذاب و دلنشین زیبایی و دلربایی معشوق را توصیف میکند.
هوش مصنوعی: اگر آن معشوق با زیبایی و بدون حجاب به میدان بیاید، خورشید از پشت پوشش و ماه از زیر پرده بیرون خواهند آمد.
هوش مصنوعی: اگر شبی ستارهها در آسمان درخشان شوند، مانند ماه در شب تار، تا صبح زلفش همچون آفتاب از سمت شام طلوع خواهد کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که چشم من به میهمانش فکر میکند، خیالی که از چشم او دارم، دیگر جایی برای فکر کردن به خواب نمیگذارد.
هوش مصنوعی: اگر همانند شمع از عشق سوزانم اشک بریزم، چه اشکالی دارد؟ هر کسی که از دلش آتش به پا شود، از چشمانش آب میریزد.
هوش مصنوعی: اگر زاهدی در خواب، به خیال چشم مست معشوقش بیفتد، از درون صومعه به حال مستی و نابودی بیرون میآید.
هوش مصنوعی: هر لحظه از چهرهاش بوی گلاب به مشام میرسد، ولی اگر بوی گلابی به گوش برسد، به این معنی نیست که او از گل دور است.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی چهرهات به آسمان بتابد، حتی خورشید هم از درخشندگیاش کم میآید و نمیتواند در برابر آن تاب بیاورد.
هوش مصنوعی: زمانی که نسیمی به لعلهای درخشان و زیبا اشاره کند، از دهان او مانند صدفی که در آب شفاف و زلال نمایان میشود، جلوهای خاص و دلانگیز بیرون میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر شبی آن مه ز منزل بی نقاب آید برون
ز اول شبه تا دم صبح آفتاب آید برون
تا به چشم من خیال آن به آمد خواب رفت
چون نمک افتد درون دیده خواب آید برون
از جگر خونی که ریزم دل غذا میسازدش
[...]
گر شبی ماه من از ابر نقاب آید برون
دیگر از شرمش عجب گر آفتاب آید برون
گر به جای خواب گیرد صورتش جا در نظر
دیده می شویم به خون، تا نقش خواب آید برون
هست همرنگ شراب اشکم مدام از خون دل
[...]
دل چو گردد صاف آن مه بی حجاب آید برون
صبح چون گردید روشن، آفتاب آید برون
می جهد آتش چو شمع از دیده گریان من
هیچ کس نشنیده است آتش ز آب آید برون
بی دهن شو تا غم روزی نباید خوردنت
[...]
بس که آن گل صبحدم با آب و تاب آید برون
گر فشارم دیده برعکسش، گلاب آید برون
از فروغ چهره، ابرویش نمی آید به چشم
چون مه نو کز پناه آفتاب آید برون
نشکند بی دستبرد ساغر می سد شرم
[...]
صبحدم مطلوب چون مست شراب آید برون
ز آه صدیقان او بوی کباب آید برون
کی شود ظاهر کرامت از ولی پیش نبی
ذره ها پنهان شود چون آفتاب آید برون
سال ها شد جای در ویرانهٔ دل کرده ام
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.