ای دهانت پسته خندان من
خاک پایت چشمه حیوان من
زلف و رخسار تو، ای خورشید حسن!
لیلة القدر و مه تابان من
جان شیرینم فدای لعل تو
کو بسی شیرین تر است از جان من
در بهشت جاودانم تا که هست
روضه کویت سرابستان من
داروی درمان من درد تو بس
ای دوای درد بی درمان من
ز آتش عشق تو، هردم می رود
بر فلک دود دل سوزان من
روز بختم بی رخت تاریک شد
ای چراغ دیده گریان من
ترسم انجامد به طوفان در غمت
رستخیز اشک چون مرجان من
سنبلت در هر زمان داغی نهد
بر دل مجروح سرگردان من
دل بر آتش چون کباب افتاده است
تا غم عشق تو شد مهمان من
کفر زلفت با نسیمی درگرفت
ای رخت دین من و ایمان من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشق تو در جان من ای جان من
آتشی زد در دل بریان من
در دل بریان من آتش مزن
رحم کن بر دیدهٔ گریان من
دیدهٔ گریان من پرخون مدار
[...]
شاه واقف گشت از ایمان من
وز تعصب کرد قصد جان من
ای دو چشمت مایه درمان من
تا به کی باشد بلا بر جان من
از غم عشقت بگو ای سنگدل
چند باشد در غمت افغان من
جز لب لعل تو ای آب حیات
[...]
دل مُحسّ آن نگردد جان من
این چنین فرمود آن جانان من
منتی باشد ز تو بر جان من
گر بری این سستی از دندان من
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.