گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
نسیمی

ای صفات تو عین موجودات

ذات پاک تو مظهر ذرات

عین هر نیستی ز هستی تو

در همه نفی گشته است اثبات

در جمیع فنا تویی باقی

از حیات تو بوده جمله ممات

روز و شب از برات می میرم

کی نویسی به گنج وصل برات؟

در خرابات عاشقان سرمست

غسل کردم به می ز بهر صلوة

بر سر خود بروت می مالم

ریش خود چیست تا برم ز برات

قدر خود را چو من بدانستم

گشتم ایمن ز صوم و قدر و برات

پیش من چونکه دیر و کعبه یکی است

عز عزی برفت و لات و منات

فارغم از بهشت و از دوزخ

ایمنم از هراس قید و نجات

هر توجه که می کنم، وجهت

می نماید به هر حدود و جهات

ننگم امروز آید از نامم

عار دارم ز نام و ننگ و صفات

از تو شد حاصلی نسیمی را

ورنه دارد عدم سکون و ثبات

 
 
 
عنصری

خواستم با نیاز و داشادش

پدر اینجا بمن فرستادش

حرکاتش همه ره هنرست

برم از جان من عزیزترست

سنایی

آمد آن رگ زن مسیح پرست

تیغ الماس گون گرفته به دست

کرسی افگند و بر نشست بر او

بازوی خواجهٔ عمید ببست

نیش درماند و گفت: «عز علی»

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۳۰ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
حمیدالدین بلخی

وقتی اندر زمین و امر شاست؟

بود مردی گدا و گاوی داشت

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه