ای صفات تو عین موجودات
ذات پاک تو مظهر ذرات
عین هر نیستی ز هستی تو
در همه نفی گشته است اثبات
در جمیع فنا تویی باقی
از حیات تو بوده جمله ممات
روز و شب از برات می میرم
کی نویسی به گنج وصل برات؟
در خرابات عاشقان سرمست
غسل کردم به می ز بهر صلوة
بر سر خود بروت می مالم
ریش خود چیست تا برم ز برات
قدر خود را چو من بدانستم
گشتم ایمن ز صوم و قدر و برات
پیش من چونکه دیر و کعبه یکی است
عز عزی برفت و لات و منات
فارغم از بهشت و از دوزخ
ایمنم از هراس قید و نجات
هر توجه که می کنم، وجهت
می نماید به هر حدود و جهات
ننگم امروز آید از نامم
عار دارم ز نام و ننگ و صفات
از تو شد حاصلی نسیمی را
ورنه دارد عدم سکون و ثبات
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواستم با نیاز و داشادش
پدر اینجا بمن فرستادش
حرکاتش همه ره هنرست
برم از جان من عزیزترست
آمد آن رگ زن مسیح پرست
تیغ الماس گون گرفته به دست
کرسی افگند و بر نشست بر او
بازوی خواجهٔ عمید ببست
نیش درماند و گفت: «عز علی»
[...]
برگزین زین جهان یکیّو بس
گرت بادانش و خرد خویشیست
وقتی اندر زمین و امر شاست؟
بود مردی گدا و گاوی داشت
گفت بوسه دهیام؟ گفتا شصت
گفت هان وقت هست؟ گفتا هست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.