از اشک و آه دایم در عشق آن پریوش
چشم و دلیست ما را لبریز آب و آتش
از دوری تو مار را روز و شب ای پریوش
خالیست بس پریشان خوابیست بس مشوش
دارم دلی و جانی در عشقت ای پریوش
چون زلفت این پریشان چون حالم آن مشوش
رنگ حنا به بینید بر دست آن پریوش
این همچو نقره خام آن چون طلای بیغش
تن دادهام به آزار زامید آنکه یکبار
بخشاید آن جفاکار بر حال این جفاکش
بهر شکار خوبان آهی بدل ندارم
پرصید دست و ما را خالی ز تیر ترکش
گر بیتو عیش خواهم جامم مباد هرگز
خالی ز خون ناب و پر از شراب بیغش
آنروی خویفشان بین کز آب و تابش افتاد
در خانمان من سیل در خرمن من آتش
کو جرئتی که مشتاق او را شوم عنانگیر
آن شهسوار گیرم شد بر سر عنانکش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و درد فراق معشوق سخن میگوید. او به اشک و آه خود اشاره میکند که دل و چشمش از عشق آن پریچهره پر شده است. دوری معشوق او را در روز و شب دچار عذاب کرده و احساساتش را به هم ریخته است. شاعر خود را در حالی میبیند که عاشقانه به این آزار تن داده و در سعی است تا محبت معشوق را جلب کند. وی از حسرت و آرزوهای خود مینالد و میگوید که بدون معشوق، هیچ لذتی برایش باقی نمانده است. در پایان، اشارهای به جستجوی عشق و شوق وصال دارد و از قدرت و زیبایی معشوق سخن میگوید.
هوش مصنوعی: ما همیشه از عشق آن معشوق زیبا، اشک و آه میریزیم؛ چشم و دل ما پر از حسرت و احساس شدید است که همچون آب و آتش وجودمان را در بر گرفته است.
هوش مصنوعی: از فاصلهات، روز و شب برای من مانند وجود ماری خالی است. زندگیام پر از نگرانی و اضطراب است.
هوش مصنوعی: من دل و جانم را در عشق تو میپرورانم، ای زیبا. همچنان که زلفهای تو پریشاناند، حال من هم آشفته است.
هوش مصنوعی: رنگ حنا را بر دست آن دختر زیبا ببیند، شبیه نقره خام است و مانند طلای خالص به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: من به سختی و آزار تن دادهام، به امید اینکه شاید یک بار آن بیرحم بر شوربختی من رحم کند و بخشد.
هوش مصنوعی: برای شکار نیکوکاران، آهی در دل ندارم، چون دستم خالی از تیر و کمان است.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم بدون حضور تو خوش باشم، هیچگاه چنین نوشیدنیای را نمیخواهم که خالی از خون ناب باشد و تنها پر از شراب بیکیفیت.
هوش مصنوعی: آن چهرهای را ببین که به زیباییاش توجه شایانی شده و در اثر نور و زیباییاش، در زندگی من طوفانی بهپا کرده، مانند سیل در خانهام و آتش در انبارم.
هوش مصنوعی: به دنبال شجاعت و جسارتی هستم که بتوانم به آن محبوب دلخواه خودم نزدیک شوم، همانطور که یک سوارکار ماهر کنترل و هدایت اسب خود را در دست دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غیرت وجه حالی من وجهک المنقش
شوشت حال قلبی من صد غک المشوش
ای قد و قامتت خوب وی زلف و عارضت خوش
آبی بر آتشم زن آبی بده چو اتش
مهلا فداک روح فالجسم فات عشقا
[...]
در عشق آتشینش آتش نخورده آتش
بیچهره خوش او در خوش هزار ناخوش
دل از تو شرحه شرحه بنشین کباب میخور
خون چون میست جوشان بنشین شراب میچش
گوشی کشد مرا می گوشی دگر کشد وی
[...]
در آتش محبت خود را بسوز خوش خوش
چون سوختی در آتش ، آتش بسوزد آتش
ای صورت جمالت بر لوح جان منقش
هستم ز فکر زلفت آشفته و مشوش
تابنده همچو رویت، دلجوی همچو قدت
ماهی که دید روشن؟ سروی که دید سرکش؟
گفتم ز چین زلفت دل را نگاه دارم
[...]
آمد ز خانه بیرون در بر قبای زرکش
بر زر کشیده خفتان شاهانه بسته ترکش
سرو از قبا گران بار گل از هوا عرق ریز
رنگ از حیا دگرگون زلف از صبا مشوش
در سر هوای جولان بر لب نشان باده
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.