تشبیه رویت آن که به گل یاسمن کند
چشم از رخت بگو به گل و یاسمن کند
باد از وصال قد تو محروم و بی نصیب
آن دل که میل طوبی و سرو چمن کند
باشد قبول، طاعت بی نفع بت پرست
گر سجده پیش قبله رویت چو من کند
بر زلف عنبرین تو چون بگذرد صبا
عالم پر از شمامه مشک ختن کند
گر در رخ لبت از تو نباشد نشانه ای
کافر چگونه سجده لات و وثن کند
(کو دیده ای که در غم یوسف بود ضریر
تا اکتساب فایده از پیرهن کند)
وصف دهان تنگ تو دانی که را رسد
بیننده ای که از سر دانش سخن کند
هردم سخن کنی و دهانت پدید نیست
نشنیده ام کسی که سخن بی دهن کند
گر جوهری ز گفته من باخبر شود
دیگر کم التفات به در عدن کند
وجه حسن مشاهده کردن بود حسن
منکر چرا نظر نه به وجه حسن کند
هر ساعت از لب تو نسیمی چو دم زند
صد مرده را به بوی تو جان در بدن کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شخص هنر چو تربیت خویشتن کند
نقش نگین جان عضدالدّین حسن کند
کو بخت آنکه یار شکایت ز من کند
چندانکه مدعی نتواند سخن کند
گردد هزار تازه گرفتار، ناامید
گر شکوهای دلم ز تو پیمانشکن کند
گر بیم سرگرانی او نیست غیر را
[...]
مشکل دل رمیده هوای وطن کند
شبنم چنان نرفت که یاد چمن کند
آنها که دید یوسف از اخوان سنگدل
خونش به گردن است که یاد وطن کند
دل می کند به سینه ما بیدلان رجوع
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.