بالای هفت چرخ مدور دو گوهرند
کز نور هر دو عالم و آدم منورند
اندر مشیمهٔ عدم از نطفهٔ وجود
هر دو مصورند ولی نامصورند
محسوس نیستند و نگنجند در حواس
نایند در نظر که نه مظلم نه انورند
پروردگان دایهٔ قدسند در قدم
گوهرنیند اگرچه به اوصاف گوهرند
زین سوی آفرینش و زان سوی کاینات
بیرون و اندرون زمانه مجاورند
اندر جهان نیند هم ایشان و هم جهان
در ما نیند و در تن ما روح پرورند
گویند هر دو هر دو جهانند، از این قبل
در هفت کشورند و نه در هفت کشورند
این روح قدس آمد و آن ذات جبرئیل
یعنی فرشتگان پرانند و بیپرند
بیبال در نشیمن سفلی گشاده پر
بی پر بر آشیانهٔ علوی همی پرند
با گرم و سرد عالم و خشک و تر جهان
چون خاک و باد هم نفس آب و آذرند
در گنج خانهٔ ازل و مخزن ابد
هر دو نه جوهرند ولی نام جوهرند
هم عالماند و آدم و هم دوزخ و بهشت
هم حاضرند و غایب و هم زهر و شکرند
وز نور تا به ظلمت و ز اوج تا حضیض
وز باختر به خاور وز بحر تا برند
هستند و نیستند و نهانند و آشکار
زان بی تواند و با تو به یک خانه اندرند
در عالم دوم که بود کارگاهشان
ویران کنندگان بنا و بناگرند
روزی دهان پنج حواس و چهار طبع
خوالیگران نه فلک و هفت اخترند
وز مشرفان دهاند بهگرد سرایشان
زان پنج اندرون و از آن پنج بردرند
در پیش هر دو هر دو دکاندار آسمان
استاده هر چه دیر فروشد همی خرند
وان پادشاه ده سر و شش روی و هفت چشم
با چار خصمشان به یکی خانه اندرند
جوهر نیند و جوهر ایشان بود عرض
محور نهادهٔ عرضند و نه محورند
خوانند برتو نامهٔ اسرار بیحروف
دانند کردههای تو بی آنکه بنگرند
پیدا از آن شدند که گشتند ناپدید
زان بی تن و سرند که اندر تن و سرند
وین از صفت بود که نگنجند در جهان
وانگاه در تن و سر ما هر دو مضمرند
آن جایگان بهر تو را ساختند جای
ور نه کدام جای؟ که از جای برترند
سوی تو آمدند ز جائی که جای نیست
آنجا فرشتهاند و بدینجا پیمبرند
بالای مدرج ملکوتاند در صفات
چون ذات ذوالجلال نه عنصر نه جوهرند
با آنکه هست هر دو جهان ملک این و آن
نفس تو را اگر تو بخواهی مسخرند
گفتارشان بدان و به گفتار کار کن
تا از خدای عزوجل وحیت آورند
بنگر به سایرات فلک را که بر فلک
ایشان زحضرت ملکالعرش لشکرند
بیدانشان اگرچه نکوهش کنندشان
آخر مدبران سپهر مدورند
چندین هزار دیده و گوش از برای چیست؟
زیشان سخن مگوی که هم کور و هم کرند
گوئی مرا که گوهر دیوان ز آتش است
دیوان این زمانه همه از گل مخمرند
جز آدمی نزاد ز آدم در این جهان
وینها از آدماند چرا جملگی خرند؟
دعوی کنند چه که براهیم زادهایم؟
چون ژرف بنگری همه شاگرد آزرند
در بزمگاه مالک ساقیی زبانیند
این ابلهان که در طلب جام کوثرند
خوشی کجاست اینجا؟ کاینجا برادران
از بهر لقمهای هم خصم برادرند
بعد از هزار سال همانی که اولت
زین در درآورند و از آن در برون برند
اینها که آمدند چه دیدند از این جهان؟
رفتند و ما رویم و بیایند و بگذرند
وینها که خفتهاند در این خاک سالها
از یک نشستن پدرانند و مادرند
وینها که دم زدند به حب علی همی
گر زانکه دوستند چرا خصم عمرند؟
وینها که هستشان به ابوبکر دوستی
گر دوستند چونکه همه خصم حیدرند؟
وین سنیان که سیرتشان بغض حیدر است
حقا که دشمنان ابوبکر و عمرند
گر عاقلی ز هر دو جماعت سخن مگوی
بگذارشان بهم که نه افلج نه قمبرند
هانتا از آن گروه نباشی که در جهان
چون گاو میخورند و چون گرگان همی درند
یا کافری به قاعده یا مؤمنی به حق
همسایگان من نه مسلمان نه کافرند
ناصر غلام و چاکر آن کس که این بگفت
«جان و خرد رونده بر این چرخ اخضرند»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف دو گوهر روح و جسم میپردازد که بهطور نمادین در جهان وجود دارند. گوهرهای یاد شده از نور و وجود برخاستهاند ولی خود را نمیتوانند در حواس بشری محدود کنند. این دو نه تنها به صورت خاص در طبیعت بلکه در ادیان و روحانیت هم حاضرند. در متن اشاره میشود که روح قدس و ذات جبرییل نشاندهنده قدرتهای معنوی هستند که در تمام جهانها و مکانها حضور دارند. همچنین، به تضادهای بین خوب و بد، یعنی بهشت و دوزخ نیز پرداخته میشود و اینکه در نهایت همه چیز یکسان و به هم پیوسته است.
شاعر به نقد افکار و رفتار انسانها، به ویژه در تقسیمبندیهای مذهبی و سیاسی، میپردازد و بر همبستگی انسانها تأکید میکند. او به این نتیجه میرسد که در نهایت، همگان در تلاش برای رسیدن به حقیقت و چشاندن طعم شکر و زهر هستند و انسانها با وجود تفاوتهای ظاهری، در عمیقترین لحظاتشان به یکدیگر پیوستهاند.
هوش مصنوعی: در بالای آسمانها، دو جواهر وجود دارند که نور آنها، هر دو جهان و انسان را روشن کرده است.
هوش مصنوعی: در دل عدم و نبود، از نطفهٔ وجود، هر دو شکل گرفتهاند، اما هیچیک دارای شکل و تصویر مشخص نیستند.
هوش مصنوعی: چیزهایی که درک نمیشوند و در حس ما نمیگنجد، نه روشن هستند و نه تاریک.
هوش مصنوعی: افراد تربیت شده در دامن معصومیت، در حقیقت، ارزشمند هستند، هرچند که ممکن است از نظر ظاهری ویژگیهایی شبیه گوهر داشته باشند.
هوش مصنوعی: از این طرف آفرینش و از آن طرف کائنات، درون و بیرون زمان، همجوار و نزدیک به هم هستند.
هوش مصنوعی: در جهان، نه این افراد و نه خود جهان در ما وجود ندارند، بلکه در وجود ما روحی وجود دارد که ما را زنده و پویاتر میسازد.
هوش مصنوعی: میگویند هر دو نفر در حقیقت نماینده هر دو جهان هستند، اما در واقع از این منظر در هفت سرزمین وجود دارند و تنها محدود به هفت سرزمین نیستند.
هوش مصنوعی: این روح مقدس به همراه خود فرشتگانی را میآورد که میتوانند به پرواز در آیند و در عین حال بینیاز از پرواز هستند.
هوش مصنوعی: پرندهای بدون بال در مکانی پایین نشسته و در حالی که پر ندارد، به آشیانهای درفراز و بالا نگاه میکند و آرزوی پرواز به آنجا را دارد.
هوش مصنوعی: در جهان، همه چیز در حال تغییر و تحول است و انسان باید با این تغییرات کنار بیاید. همانطور که خاک و باد در طبیعت کنار هم موجودند، عناصر مختلف زندگی نیز باید به همدیگر عادت کنند و با یکدیگر زندگی کنند.
هوش مصنوعی: در خانهٔ جاودانه و مخزن بیپایان، هر دو چیزهایی هستند که جوهر و ماهیت دارند، اما فقط به خاطر نامشان شناخته میشوند.
هوش مصنوعی: در این جهان، تمامی موجودات و مفاهیم مختلف وجود دارند؛ هم دانش و آگاهی، هم انسانها، و هم مفاهیم خوب و بد مانند بهشت و دوزخ. آنها همواره در دسترس هستند و در زندگی ما نقش دارند، همچنین میتوانند هم نفرینآور و هم نعمتآور باشند.
هوش مصنوعی: از نور تا تاریکی و از بلندی تا پستی، از غرب تا شرق و از دریا تا سرزمینهای دور.
هوش مصنوعی: افرادی وجود دارند که هم در دنیا مشاهده میشوند و هم در عین حال پنهان هستند. این افراد در یکجا به سر میبرند، حتی اگر نتوانی وجودشان را به وضوح احساس کنی.
هوش مصنوعی: در دنیای دیگر، آنجا که سازندگان و خرابکاران به هم پیوند میخورند، یک کارگاه ویران است.
هوش مصنوعی: روزی حواس پنجگانه و چهار نوع مزاج با هم جمع شدند و گفتند که نه تنها آسمان و سیارات، بلکه ما نیز به نوعی قدرت و تاثیر داریم.
هوش مصنوعی: از افراد محترم و صاحبنام در اطرافشان به جمع آمدهاند، و از آن پنج نفر در میانشان یکی بالای سرشان قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: در پیش هر دو فروشنده، آسمان قرار دارد و هر چه دیرتر فروش برود، آن را میفروشند.
هوش مصنوعی: آن پادشاه با ده سر و شش چهره و هفت چشم، همراه با چهار دشمنشان در یک مکان قرار دارند.
هوش مصنوعی: جوهر نی و خود او، جوهر اصلی است. آنها بهعنوان ویژگیها و صفات، به محور وجود خود چسبیدهاند، اما خود محور نیستند.
هوش مصنوعی: آنها بدون اینکه حروفی ببینند، در مورد رازهای تو نامهای مینویسند و کارهای تو را میدانند بدون اینکه به آنها نگاه کنند.
هوش مصنوعی: افرادی که ناپدید شدند، به همین دلیل قابل شناسایی نیستند، زیرا در واقع از وجودی عاری از جسم و سر برخوردار هستند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ویژگیای وجود دارد که در دنیا جا نمیگیرد، اما همزمان در وجود ما، هم در جسم و هم در ذهنمان، نهفته است.
هوش مصنوعی: آن مکانهای خوش و دلنشین را برای تو ساختهاند و اگر نه، کدام مکان میتواند از آنجا بالاتر باشد؟
هوش مصنوعی: به سوی تو آمدند از جایی که هیچ مکان واقعی ندارد؛ آنجا فرشتگانی هستند و اینجا پیامبران.
هوش مصنوعی: در بالای آسمانها و عالم ملکوت، صفاتی وجود دارند که مانند ذات خداوند والا و عظیم، نه از عنصر ساخته شدهاند و نه از جوهر.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه هر دو جهان به خودی خود متعلق به تو و دیگران است، اما اگر تو بخواهی، میتوانی بر آنها تسلط پیدا کنی.
هوش مصنوعی: به آنچه میگویند توجه کن و بر اساس گفتههایشان عمل کن، تا از سوی خداوند بزرگ الهام بگیری.
هوش مصنوعی: به آسمان و ستارهها نگاه کن، آنها مانند سپاهیانی هستند که به فرمان پروردگار در حال حرکتاند.
هوش مصنوعی: اگرچه نادانها آنها را سرزنش کنند، در نهایت کسانی که حاکم بر آسمان و چرخش آن هستند، بر آنها نظارت دارند.
هوش مصنوعی: مدتهاست که انسانها دید و شنید زیادی دارند، ولی چه فایده؟ با وجود این همه حس، نمیتوانند به شنیدن سخن حق بپردازند، چرا که هم نابینا و هم ناشنوا هستند.
هوش مصنوعی: گویی به من میگویی که گوهر دیوانگی از آتش ناشی میشود، در حالی که دیوان این زمانه همه از گل خوشبو و نرم هستند.
هوش مصنوعی: به جز انسان، هیچ موجود دیگری در این جهان وجود ندارد که از آدم به وجود آمده باشد و حالا اگر همه به نوعی نادان و بیخبر هستند، پس چرا باید این همه انسانها چنین حالتی داشته باشند؟
هوش مصنوعی: برخی میگویند ما فرزند ابراهیم هستیم، اما اگر به عمق نگاه کنیم، متوجه میشویم که همه آدمها در حقیقت شاگردان آزر (پدر ابراهیم) هستند و به او وابستهاند.
هوش مصنوعی: در میخانه، این نادانها که دنبال جام کوثر هستند، فقط زبانی برای صحبت کردن دارند و در حقیقت از ماهیت اصلی بزم و زیبایی آن بیخبرند.
هوش مصنوعی: خوشی کجا میتواند باشد در حالی که در اینجا برادران به خاطر یک لقمه نان هم با هم دشمنی و درگیری دارند؟
هوش مصنوعی: بعد از هزار سال، همان چیزی که در ابتدا از درون تو خارج کردند، دوباره همان طور باقی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: این افراد که به این دنیا آمدند، چه چیزهایی را تجربه کردند؟ رفتند و ما هم خواهیم رفت و آنها دوباره میآیند و میگذرند.
هوش مصنوعی: این افراد که سالها در این خاک آرام گرفتهاند، از نسل پدران و مادران ما هستند که در یک مکان به آرامش رسیدهاند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که کسانی که به عشق علی (علی بن ابیطالب) سخن گفتهاند، اگر واقعاً دوستدار او هستند، چرا با عمر دشمنی میکنند؟ این سوال به نوعی به تضاد در احساسات و رفتار افراد اشاره دارد و به این نکته میپردازد که اگر محبت و دوستی واقعی وجود دارد، باید به وحدت و دوستی میان افراد توجه کرد، نه به دشمنی و خصومت.
هوش مصنوعی: کسانی که به ابوبکر علاقه دارند، اگر واقعاً دوستان هستند، چرا که همه آنها دشمن علی هستند؟
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که افرادی که رفتار و شخصیتشان نشاندهندهی دشمنی با علی (ع) هستند، در واقع دشمنان ابوبکر و عمر نیز محسوب میشوند.
هوش مصنوعی: اگر آدم عاقلی هستی، بهتر است در مورد این دو گروه صحبت نکنی و بگذاریشان با هم درگیر شوند، چون نه یکی از آنها خوب است و نه دیگری.
هوش مصنوعی: اگر جزو افرادی نباشی که در دنیا مانند گاو فقط میخورند و مانند گرگها دست به خشونت و درندگی میزنند، پس به خودت بیندیش و راهی دورتر از این را در نظر بگیر.
هوش مصنوعی: مردم اطراف من نه به طور کامل بیدین هستند و نه به طور کامل معتقد. همسایگان من در جایی میان این دو قرار دارند و هویت خاصی ندارند.
هوش مصنوعی: ناصر بنده و خدمتگذار کسی است که این سخن را گفت: «جان و عقل در حال گردش بر این دنیای سبز هستند.»
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جان و خرد رونده بر این چرخ اخضرند
یا هردوان نهفته در این گوی اغبرند؟
عالم چرا که نیست سخن گوی و جانور
گرجان و عقل هر دو بر این عالم اندرند؟
ور در جهان نیند علیحال غایبند
[...]
این عالی اختران که بر این چرخ اخضرند
اندر علو عیال علی بن جعفرند
چندین هزار سال به چندین هزار چشم
مثلش ندیده اند ز چندین که بنگرند
اخلاق او چو عقل همی منفعت دهند
[...]
مرغان او هر آنچه از آن آشیان پرند
بس بیخودند جمله و بی بال و بی پرند
شهباز حضرتند دو دیده بدوخته
تا جز به روی شاه به کونین ننگرند
بر دست شاه پرورش و زقهٔافته
[...]
پیکان آسمان که به اسرار ما درند
ما را کشان کشان به سماوات میبرند
روحانیان ز عرش رسیدند، بنگرید
کز فر آفتاب سعادت، چه با فرند!
ما سایهوار در پی ایشان روان شویم
[...]
این مقبلان که باخبر از روز محشرند
جان را به دین و دانش و طاعت بپرورند
از حسن خلق همچو بهشتی مزینند
یا بند روح روح چو در خویش بنگرند
در بحر فکر غوطه زنانند روز و شب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.