شاخ شجر دهر غم و مشغله بار است
زیرا که بر این شاخ غم و مشغله بار است
آنک او چو من از مشغله و رنج حذر کرد
با شاخ جهان بیهده شورید نیارست
با شاخ تو ای دهر و به درگاه تو اندر
ما را به همه عمر نه کار است و نه بار است
چون بار من، ای سفله، فگندی ز خر خویش
اندر خر من چونکه نگوئیت چه بار است؟
کردار تو را هیچ نه اصل است و نه مایه
گفتار تو را هیچ نه پود است و نه تار است
احسان و وفای تو به حدی است بس اندک
لیکن حسد و مگر تو بیحد و کنار است
صندوقچهٔ عدل تو مانده است به طرطوس
دستارچهٔ جور تو در پیش کنار است
نشگفت که من زیر تو بیخواب و قرارم
هر گه که نه خواب است تو را و نه قرار است
پیچیده به مسکین تن من در به شب و روز
همواره ستمگاره و خونخواره دو مار است
ای تن به یقین دان که تو را عاقبت کار
چون گرد تو پیچیده دو مار است دماراست
ناچار از اینجات برد آنکه بیاورد
این نیست سرای تو که این راهگذار است
بنگر که به چشمت شکم مادر، پورا،
امروز در این عالم چون ناخوش و خوار است
اینجا بنمانی چو در آنجای نماندی
تقدیر قیاسیت بدینجای بهکار است
گر نیست به غم جان تو بر رفتن از آنجا
از رفتن ازین جای چرا دلت فگار است
ای مانده در این راهگذر، راحلهای ساز
از علم و ز پرهیز که راهت به قفار است
تو خفته و پشتت ز بزه گشته گرانبار
با بار گران خفتن از اخلاق حمار است
بیهیچ گنه چونکه ببستندت ازین سان
بیهیچ گنه بند کشیدن دشوار است
بر هر که گنه کرد یکی بند نهادند
بی هیچ گنه چونکه تو را بند چهار است؟
پربند حصاری است روان تنت روان را
در بند و حصاری تو، ازین کار تو زار است
گر بند و حصار از قبل دشمن باید
چون دشمن تو با تو در این بند و حصار است؟
این کالبد جاهلِ خوشخوارِ تو گرگی است
وین جان خردمند یکی میش نزار است
گوی از همه مردان خرد جمله ربودی
گر میش نزار تو بر این گرگ سوار است
تن چاکر جان است مرو از پسش ایراک
رفتن به مراد و سپسِ چاکر عار است
دستارت نیاید ز نوار ای پسر ایراک
هرچند پر از نقش نوار است نوار است
جان تو درختی است خرد بار و سخن برگ
وین تیرهجسد لیف درشت و خس و خار است
نینی که تو بر اشتر تن شهره سواری
و اندر ره تو جوی و جر و بیشه و غار است
زین اشتر بیباک و مهارش به حذر باش
زیرا که شتر مست و بر او مار مهار است
باز خردت هست، بدو فضل و ادب گیر
مر باز خرد را ادب و فضل شکار است
پرهیز کن از جهل به آموختن ایراک
جهل است مثَل عورت و پرهیز، اِزار است
در سایهٔ دین رو که جهان تافته ریگ است
با شمع خرد باش که عالم شب تار است
بشکن به سر بیخردان در به سخن جهل
زیرا که سخن آب خوش و جهل خمار است
بر علم تو حق است گزاریدن حکمت
بگزار حق علم گرت دست گزار است
مر شاخ خرد را سخن حکمت برگ است
دریای سخن را سخن پند بخار است
ای گشته دل تو سیه از گرد جهالت
با این دل چون قار تو را جای وقار است؟
چون قار سیه نیست دل ما و پر از گرد
گرچه دل چون قار تو پر گرد و غبار است
خرما و ترنج و بهی و گوز بسی هست
زین سبز درختان، نه همه بید و چنار است
آن سر که به زیر کله و از بر تخت است
در مرتبه دور است از آن سر که به دار است
اندر خور افسر شود از علم به تعلیم
آن سر که ز بس جهل سزاوار فسار است
بیهوده و دشنام مگردان به زبان بر
کاین هر دو ز تو یار تو را زشت نثار است
دشنام دهی باز دهندت ز پی آنک
دشنام مثل چون درم دیر مدار است
دم بر تو شمردهاست خداوند ازیراک
فرداش به هر دم زدنی با تو شمار است
یارت ز خرد باید و طاعت به سوی آنک
او را نه عدیل است و نه فرزند و نه یار است
اندر حرم آی، ای پسر، ایراک نمازی
کان را به حرم در کند از مزد هزار است
بشناس حرم را که هم اینجا به در توست
با بادیه و ریگ و مغیلانت چه کار است؟
کم بیش نباشد سخن حجت هرگز
زیرا سخنش پاکتر از زر عیار است
زر چون به عیار آمد کم بیش نگیرد
کم بیش شود زری کان با غش و بار است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به تلخیهای زندگی و بارهای سنگین غم و مشغلهها اشاره میکند. او از دهر (زمان) و مشکلات آن شکایت میکند و بر بیفایده بودن برخی از کارها و گفتارهای انسانی تأکید دارد. او به بیوفایی و حسدت دهر اشاره میکند و به این نکته میرسد که زندگی پر از ظلم و ستم است، و احساس خستگی و بیقراری را در خود حس میکند.
شاعر به وضوح از دنیای مادی و بندهایی که مردم گرفتار آنها هستند، به ویژه بیگناهی کسانی که بیدلیلی در بند هستند، سخن میگوید. او تأکید دارد که بدن انسان تنها یک وسیله است و مهمتر از آن جان و روح است. بنابراین، باید از جهالت دوری کرد و به علم و حکمت و پرهیز از جهل روی آورد.
در نهایت، او از خواننده میخواهد که به حقیقت و دین بپردازد و بر پیروی از دانش و آموزهها تأکید میکند. شاعر میخواهد نشان دهد که با وجود مشکلات، باید به سوی روشنی و دانش حرکت کرد و استعدادها را پرورش داد.
هوش مصنوعی: شاخ درخت زمان پر از غم و مشغله است، زیرا که بر این شاخ، بار سنگین غم و مشغله وجود دارد.
هوش مصنوعی: او نیز مانند من از دغدغهها و سختیها فاصله گرفت و بیدلیل به شاخ و برگ دنیا شتابان کشیده شد، اما نتوانست تحمل کند.
هوش مصنوعی: ای زمانه، در کنار تو و در آستان تو، ما در تمام عمر نه فعالیتی داریم و نه فشاری را تحمّل میکنیم.
هوش مصنوعی: ای آدم پست، وقتی که بار من را از دوش خران خودت میریزی، چرا نمیگویی آن بار چیست؟
هوش مصنوعی: اعمال تو نه پایهای دارد و نه مبنایی، سخنان تو نیز نه اساس محکمی دارد و نه ساختاری واقعی.
هوش مصنوعی: مهربانی و وفاداری تو به قدری کم است که ناباوری میآورد، اما حسادت تو بیپایان و بینهایت به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: صندوقچهای از عدالت تو همچنان در طرطوس باقی مانده و دستمالی که نشانهٔ نابرابری توست، در کناری قرار دارد.
هوش مصنوعی: زمانی که تو آرامش و خواب نداری، طبیعی است که من هم زیر سایه تو نتوانم آرامش و خواب داشته باشم.
هوش مصنوعی: در روز و شب، زندگی من تحت فشار و ظلم قرار دارد، گویی دو مار به دور من پیچیدهاند و هیچ آرامشی برایم نیست.
هوش مصنوعی: ای بدن، به طور قطع بدان که سرنوشت تو در پایان کار، مانند دو مار است که دور تو حلقه زدهاند و به شدت تهدیدت میکنند.
هوش مصنوعی: کس دیگری تو را به اینجا آورد و حالا که رفته، تو در این مکان نیستی. اینجا فقط یک گذرگاه است و جای اصلی تو نیست.
هوش مصنوعی: به چشمانت نگاه کن و ببین که امروز در این دنیا، فرزند شکم مادر چقدر بیارزش و خوار است.
هوش مصنوعی: اگر در اینجا بمانی مثل جایی که قبلاً نماندهای، سرنوشت تو باید به اینجا مربوط باشد.
هوش مصنوعی: اگر غمت به قدر جانت مهم نیست، پس چرا از رفتن از اینجا ناراحت و دلشکستهای؟
هوش مصنوعی: ای آنکه در این مسیر طولانی ایستادهای، با دانش و دوری از گناه، تو را به راهی سخت و بیراه هدایت کن.
هوش مصنوعی: تو در خواب هستی و پشتت سنگین شده است. خوابیدن با بار سنگین نشانهای از رفتار و خصیصههای الاغ است.
هوش مصنوعی: اگر بدون هیچ خطا و گناهی به چنین وضعیتی دچار شوی، رهایی از این قید و بند بسیار سخت خواهد بود.
هوش مصنوعی: هر کسی که مرتکب گناهی شده، به یک بند گرفتار میشود، اما تو که گناهی نکردهای، چرا چهار بند به تو بستهاند؟
هوش مصنوعی: جان تو مانند یک روان است که در قید و بند جسم تو گرفتار شده و این وضعیت برای تو در عذاب و سختی است.
هوش مصنوعی: اگر قرار است که خود را در برابر دشمن محافظت کنی، پس چرا باید به خاطر او خود را در قید و بند قرار دهی، وقتی که او نیز در همین قید و بند با توست؟
هوش مصنوعی: این بدن نادان و پرخوری که تو داری، شبیه گرگ است و آن روح دانای تو مانند یک بره ضعیف و ناتوان است.
هوش مصنوعی: اگر تو بر اسب نازک و ضعیفی سوار شوی، به راحتی از پس همه مردان باهوش برمیآیی.
هوش مصنوعی: بدن خدمتگزار روح است، پس ای انسان، از آن دور نشو. سفر به ایراک برای رسیدن به خواستهها، پس از خدمت به روح، شرمآور است.
هوش مصنوعی: ای پسر ایراک، فراموش نکن که اگرچه نوار پر از نقش و طراحی است، اما نمیتواند دست تو را بگیرد و تو را به جلو ببرد.
هوش مصنوعی: روح تو مثل درختی است که آگاهی و علم را در خود دارد و کلام تو مانند برگهای آن درخت است. اما این جسم خشن و زمینی تو شبیه به ساقههای زبر و علفهای بیارزش است.
جَرّ: دامن کوه.
هوش مصنوعی: از این شتر بیپروا و بیمهار دوری کن، زیرا شتری که مست است، بر رویش مار به جای مهار است.
هوش مصنوعی: عقل و درایت تو همچنان برقرار است، پس از علم و ادب بهرهمند شو. چرا که عقل و درایت نیازمند ادب و علم هستند تا به بهترین شکل عمل کنند.
هوش مصنوعی: از نادانی دوری کن و به یادگیری مشغول باش. جهل شبیه به لباس ناپسند است که باید از آن خود را دور نگهداریم.
هوش مصنوعی: در دنیای پر از مشکلات و تیرهروزی، جایی برای آرامش و هدایت معنوی وجود دارد. با درک و دانایی، میتوان بر تاریکیها غلبه کرد و به راه روشنی دست یافت.
هوش مصنوعی: بیخردان را با کلمات نادرست و نادانی خود بیچاره نکن، چون سخن درست مانند آب زلال است و جهل مانند حالتی گیجی و سرمستی میباشد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که بر علم و دانایی تو واجب است که حکمت را بر آن بنا کنی، و اگر دستت بر علم میرود، باید به حق آن احترام بگزاری.
هوش مصنوعی: دانش و خرد مانند درختی است که سخن حکمت همچون برگهای آن میباشد. در عین حال، دریا نیز به سخن شبیه است که پند و نصیحت در آن به صورت بخار وجود دارد.
هوش مصنوعی: ای دل تو که به خاطر جهل و نادانی سیاه و غمگینی، با این دل چه شده است که جایی برای آرامش و وقار ندارد؟
هوش مصنوعی: دل ما مانند قار سیاه نیست و پر از غبار است، هرچند که دل تو نیز پر از گرد و غبار است.
بهی: امرود، گلابی. گوز: (بر وزن حوض) گردکان، گردو.
هوش مصنوعی: سر که بر تخت قرار دارد و در جایگاه بالا است، از سرهایی که در دار (دار آویخته) قرار دارند، دور است. این دو مقام و وضعیت به شدت با یکدیگر متفاوتند.
فسار: مخفف افسار.
هوش مصنوعی: هرگز بیهوده و بیدلیل به کسی دشنام نده، زیرا این کار فقط به خودت برمیگردد و تو را در نظر دیگران زشت و ناپسند میسازد.
هوش مصنوعی: اگر تو به کسی فحش بدهی، انتظار داشته باش که او هم تلافی کند؛ زیرا فحش دادن اثرش مانند پول نقد است که دیر از بین نمیرود.
هوش مصنوعی: خداوند شمارش زندگیات را به دقت نگهداشته و هر لحظهای که میگذرد، با تو در ارتباط است.
هوش مصنوعی: دوستت را باید از روی خرد و عقل انتخاب کنی و باید به سوی کسی بروی که هیچ کس مانند او نیست و نه فرزندی دارد و نه یاری.
هوش مصنوعی: به خانه خدا وارد شو، پسر! نمازی که در این مکان به جا میآید، اجر و پاداشش از هزار نماز در جاهای دیگر بیشتر است.
هوش مصنوعی: به دقت درکی از محل مقدس خود پیدا کن، زیرا اینجا خود درِ این مکان است و نیازی به بیابان و شن و موانع دیگر نداری.
هوش مصنوعی: سخن باید همیشه با اعتبار باشد و هیچگاه نباید دچار کموکاستی شود، زیرا سخن او از طلا نیز خالصتر و ارزشمندتر است.
بار: در اینجا یعنی غش و ناخالصییی که در زر و زعفران و ... وارد میکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای ترک ترا با دل احرار چه کارست
نه این دل ما غارت ترکان تتارست
از ما بستانی دل و ما را ندهی دل
با ما چه سبب هست ترا، یا چه شمارست
ما را به از این دار و دل ما به از این جوی
[...]
ساقی! بده آن باده که هنگام بهارست
صحن چمن از سنبل و گل چون رخ یارست
نرگس که بود بر کف او ساغر زرین
چون نرگس مخمور تو در عین خمارست
وقت گل اگر دست دهد یار گل اندام
[...]
ساقی خبرت نیست که ایام بهارست
این بیخبری مژده صد بوس و کنارست
در دست خرد چند توان دید عنان را
ساقی بده آن باده که بر عقل سوارست
آن باده که از پرتو آن پنبه و مینا
[...]
ما صافدلان را چه غم از گرد و غبارست؟
زنگار بر آیینه ما جوش بهارست
یک ذره ز سرگشتگی آزار نداریم
بر کشتی ما حلقه گرداب حصارست
چشمی که فروغ از دل بیدار ندارد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.