ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۶ چون فروماندی ز بد کردار خویش پارسا گشتی کنون و نیک خو آن مثل کز پیش گفتند، ای پسر، من به شعر آرم کنون از بهر تو گند پیری گفت کهش خردی بریخت «مر مرا نان تهی بود آرزو»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شخصی به خاطر بدرفتاریهای گذشتهاش دچار ناامیدی شده و اکنون تصمیم گرفته نیکوکار و پارسا شود. او به یاد مثلهایی که درباره پسر مطرح شده، به شعر میپردازد و از سالخوردگی و ناامیدی خود میگوید که حتی نان کافی هم ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی که از رفتار ناپسند خود ناامید شدی، حالا به انسان صالح و نیکوکار تبدیل شدهای.
هوش مصنوعی: آنچه قبلاً به تو گفته بودند، حالا من آن را به نثری زیبا برات مینویسم.
هوش مصنوعی: پیری از کمخردی و ناتوانیاش شکایت میکند و میگوید که دیگر امیدی به داشتن نان یا زندگی خوب ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هموم رجال فی امور کثیرة
و همّی من الدنیا صدیق مساعد
هر کسی محراب دارد هر سویی
باز محراب سنایی کوی او
جزو گردد، کل شود، نه کل، نه جزو
صورتی باشد صفت نه جان، نه عضو
ای بکرده رخت عشاقان گرو
خون مریز این عاشقان را و مرو
بر سر ره تو ز خون آثار بین
هر طرف تو نعره خونین شنو
گفتم این دل را که چوگانش ببین
[...]
خویشتن مشغول گردانم بدو
ور سنان انصاف بستانم از و
مریم بکر آمد این پوشیده رو
همچو مریم بی گناه از گفتگو
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.