شمایل تو به هر حال در خیال من است
زهی خیال که در اهتمام من است
نماند در نظرم نقش هیچ محرابی
جز ابروی تو که پیوسته در خیال من است
تنم ضعیف و لبت قند و چشم من سائل
بده جواب که صد وجه در سؤال من است
قدم که چون الفی بود خم گرفت چون نون
دلیل راست همین قامت چو دال من است
حدیث وصل چه گویم که من نیام همه اوست
در آن زمان که به معشوق اتصال من است
رقیب طعنهٔ ناصر به عیب عشق مزن
که هر چه پیش تو نقصان بود کمال من است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تویی که مهر تو در مهرگان بهار من است
که چهره تو گلستان و لاله زار من است
مرا ز کم شدن سبزه بس اثر نکند
چو خط سبز تو از سبزه یادگار من است
بهار و سرو و گل و سوسن ای بهار بتان
[...]
نگفتن و نشنودن زبان و گوش من است
هزار نغمه گره در لب خاموش من است
می ای که می رود امروز در گلوی دو کون
کمینه جرعه ی ته شیشه های دوش من است
به محفلی که اسیران کشند خون جگر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.