ساقی بده آن باده که خورشید صبوح است
راحت سبب روح دل و راحت روح است
توفان بلا گرد جهان موج بر آورد
می خور چه خوری غم که قدح کشتی نوح است
عهدیست که کردم به خدا توبه ز توبه
ناصح چه زنی طعنه که این توبه نصوح است
بر دیدهٔ ما باب سعادت بگشاید
خاک در میخانه که مفتاح فتوح است
ناصر به قصاص دل خود خون لبت خورد
دل را ز لب تو که بخوردست چه روح است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای مستان خیزید که هنگام صبوح است
هر دم که درین حال زنی دام فتوح است
آراست همه صومعه مریم که دم صبح
صاحبخبرِ گلشن و نزهتگه روح است
یک مطربتان عقل و دگر مطربِ عشق است
[...]
ای مست هلا خیز که هنگام صبوح است
هر دم که درین حال زنی دام فتوح است
مستان، شب غم رفت و سحرگاه فتوح است
پیمانه بیارید که هنگام صبوح است
پیمانه مگو، چشمه ی جان پرور خضر است
در بحر پُر آشوب جهان کشتی نوح است
ما مفتی عشقیم بکش باده، حلال است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.