گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ناصر بخارایی

به تیغ از تو نبرگردم که روی دلستان داری

قدی چون سرو ناز و رخ به شکل ارغوان داری

به صحرا می‌شدی چون سرو روزی باغبان گفتا

که باغ ما منورکن، چو میل گلستان داری

لبت لعل است و می‌خواهم که ما را رایگان بخشی

دلت سنگ است و می‌خواهم که ما را مهربان داری

کسی کاو آرزو دارد که مه در سایبان بیند

تو آن خورشید تابانی که مه در سایبان داری

میانت کمتر از موی است و بر موئی کمر بندی

دهانت چون سر موی است و موئی را میان داری

غنیمت دار ای ناصر حضور نازنینان را

شکر او در دهان دارد، تو طوطی در دهان داری