خون دل هست اگر عزم شرابی داری
جگری دارم اگر میل کبابی داری
خانهٔ دیدهٔ غم دیده تماشاگاهیست
هیچ در سر هوس گوشهٔ آبی داری؟
دوش در کوی تو رفتم، سگ کویت گفتا
بنه اینک سر و خشت ار سر خوابی داری
مه نو پیش تو با حاجب او لاف زند
چو غلامان مگر او را تو رکابی داری؟
لب لعلت ز قدح خون جگر مینوشد
تا نگوئی که در آنجا می نابی داری
ای می از عکس رخ یار گرفتی رنگی
که چو گل خرمی و بوی گلابی داری
طاعت خام مکن تا به سر خم ننهم
آنچه ای گوشهنشین رَخت ثوابی داری
کار ناصر به عدم میکشد امروز طبیب
چارهای هست بگو، هیچ جوابی داری؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.