به تیغ از تو نبرگردم که روی دلستان داری
قدی چون سرو ناز و رخ به شکل ارغوان داری
به صحرا میشدی چون سرو روزی باغبان گفتا
که باغ ما منورکن، چو میل گلستان داری
لبت لعل است و میخواهم که ما را رایگان بخشی
دلت سنگ است و میخواهم که ما را مهربان داری
کسی کاو آرزو دارد که مه در سایبان بیند
تو آن خورشید تابانی که مه در سایبان داری
میانت کمتر از موی است و بر موئی کمر بندی
دهانت چون سر موی است و موئی را میان داری
غنیمت دار ای ناصر حضور نازنینان را
شکر او در دهان دارد، تو طوطی در دهان داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی معشوق است. شاعر به جذابیتهای ظاهری و باطنی معشوق اشاره میکند و او را به عنوان خورشید تابان و منبع نور توصیف میکند. احساسات عشق، آرزو و نیاز به محبت را به تصویر میکشد. همچنین به تضاد بین زیبایی ظاهری و سرسختی دل معشوق اشاره میکند و در نهایت از غنیمت بودن حضور او و لذتهای ناشی از آن صحبت میکند.
هوش مصنوعی: من هرگز از تو و زیباییات دست نکشیدم، زیرا تو چهرهای دلربا و قامت زیبا مثل سرو داری و پوستت مانند گل ارغوانی است.
هوش مصنوعی: وقتی به دشت میروی و مانند سرو سرسبز و مقاوم هستی، باغبان به تو میگوید که باغ ما را نورانی کن، زیرا تو میل و علاقه به گلستان داری.
هوش مصنوعی: لبهایت مانند لعل زیباست و میخواهم که محبتت را بیدریغ به ما تقدیم کنی، اما دلت سخت و بیرحم است و من انتظار دارم که با ما مهربان باشی.
هوش مصنوعی: اگر کسی آرزو دارد که ماه را در سایه ببیند، تو میبینی که خورشید درخشانتر از آن ماه را در سایه خود داری.
هوش مصنوعی: فاصلهای که بین ماست به اندازهای ناچیز است که به سختی میتوان آن را دید. و به همین ترتیب، زبانی که داریم با هم، مانند نازکترین رشته مو به نظر میرسد. تو آنقدر نزدیک به من هستی که گویی یک تار مو را در دست داری.
هوش مصنوعی: ای ناصر، قدر حضور عزیزان را بدان و شکرگزار باش؛ چراکه تو مانند طوطی، سخنان زیبا را در دهان داری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بتا بر سرو می گویند خورشید روان داری
بر آن خورشید نرگس با سمن با ارغوان داری
چنین رویی که می گویند می خواهم که بنمایی
عجب دارم من این معجز مگر فی الجمله آن داری
چنان آوازه حسنت گرفت آفاق و انفس را
[...]
الا ای خسروی خلعت که فر آسمان داری
بجوف ازآصفی گوهر محیط بیکران داری
زوصل خواجه خرم زی که عمر جاودان داری
چنین کاندر یکی دامن دو عالم را نهان داری
امیرا منت ایزد را که ملک بیکران داری
درونی غیرت دریا و دستی رشک کان داری
ز برق تیغ روی خصم را چون زعفران داری
بظاهر پیر و در باطن یکی بخت جوان داری
نه تنها بخت داری معرفت داری بیان داری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.