به تیغ از تو نبرگردم که روی دلستان داری
قدی چون سرو ناز و رخ به شکل ارغوان داری
به صحرا میشدی چون سرو روزی باغبان گفتا
که باغ ما منورکن، چو میل گلستان داری
لبت لعل است و میخواهم که ما را رایگان بخشی
دلت سنگ است و میخواهم که ما را مهربان داری
کسی کاو آرزو دارد که مه در سایبان بیند
تو آن خورشید تابانی که مه در سایبان داری
میانت کمتر از موی است و بر موئی کمر بندی
دهانت چون سر موی است و موئی را میان داری
غنیمت دار ای ناصر حضور نازنینان را
شکر او در دهان دارد، تو طوطی در دهان داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بتا بر سرو می گویند خورشید روان داری
بر آن خورشید نرگس با سمن با ارغوان داری
چنین رویی که می گویند می خواهم که بنمایی
عجب دارم من این معجز مگر فی الجمله آن داری
چنان آوازه حسنت گرفت آفاق و انفس را
[...]
الا ای خسروی خلعت که فر آسمان داری
بجوف ازآصفی گوهر محیط بیکران داری
زوصل خواجه خرم زی که عمر جاودان داری
چنین کاندر یکی دامن دو عالم را نهان داری
امیرا منت ایزد را که ملک بیکران داری
درونی غیرت دریا و دستی رشک کان داری
ز برق تیغ روی خصم را چون زعفران داری
بظاهر پیر و در باطن یکی بخت جوان داری
نه تنها بخت داری معرفت داری بیان داری
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.