گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ناصر بخارایی

از غصهٔ بیماری آن نرگس جادو

دوتاه شد آن حاجب افسونگر هندو

شمعی‌ست جبین تو که از نور الاهی

آویخته از گوشهٔ محراب دو ابرو

اوصاف رخ لیلی و آوازهٔ مجنون

منسوخ شد از ولولهٔ عشق من و او

ای صبح سعادت بنما از افق غیب

باشد که شود کار من غمزده نیکو

شد روشنم اکنون که به بالای تو سروی

پیدا نشود در چمن روضهٔ مینو

با فاخته گفتند حدیث گل رویت

حیران شد و فریاد بر‌آورد که کو کو

یا رب چه گل است آن سمن تازهٔ سیراب

آیا چه خوش است آن شکن حلقهٔ گیسو

دردیست مرا در دل شوریده که او را

درمان نتوان کرد به افسون و به دارو

در حالت شوریدهٔ ناصر نظری کن

تا کور شود دیدهٔ نادیدهٔ بد گو

 
 
 
منوچهری

نارنج چو دو کفهٔ سیمین ترازو

هردو ز زر سرخ طلی کرده برون سو

آکنده به کافور و گلاب خوش و لؤلؤ

وانگاه یکی زرگر زیرک‌دل جادو

ابن یمین

چون ذره هوا میکند ای ماه ز هر سو

دلها بتو خورشید رخ غالیه گیسو

بی روی تو گل خار بود اهل خرد را

هر چند که در حسن کند جلوه بصد رو

دانی بچه رو ماه نو انگشت نمایست

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
کمال خجندی

گر تیر کشی از طرف غمزهٔ جادو

صد آه کشد از جگر سوخته آهو

خونم چو شود ریخته مستی کند آن چشم

از ریخته ذوق است و طرب در سر هندو

صد حسن به آن رخ تو به یک دفعه فروشی

[...]

قاسم انوار

زان نکهت مشکین،که همی آید از آن سو

تا فانی مطلق نشوی دل نبرد بو

چون مست شدی مسکن جان، لجه دریاست

هشیار شدی، جانب بحر آ، ز لب جو

آن ماه جهان از همه رو ظاهر و پیداست

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از قاسم انوار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه