بر در دل حلقه زد، زلف چو زنجیر او
جان به در آمد که کیست؟ گفت که دلبند تو
مشکل کار مرا، از خم ابرو گشاد
باد صبا بوی برد، حال دلم مو به مو
دیده ز رویش بدید، صورت ایمان درست
زلف وی از کفر باز بست شکستی در او
قم قم قمری به صبح، گفت که قم الصبوح
کاسهٔ سر جام ساز، قمقمهٔ دل سبو
بوی نبردم چو باد، از گل رویش ولی
عمر چو بلبل گذشت در سر این گفتگو
حالت ما زان سبو هست چو غنچه به رنگ
مستی ما زان قدح هست چو نرگس به بو
چشمهٔ چشم مرا آب به جو میرود
تا چه به روی آیدم آخر از این جستوجو
تا چو غبار درش راه به کوئی برم
همچو صبا میروم در به در و کو به کو
های هوایت گشاد مست چو نرگس دو چشم
در دل ناصر بماند غلغلهٔ های و هو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بی لب ساقی مرا می نرود در گلو
نقل ومی آن شما باد کلوا و اشربو
پیر مغان گویدم باده بخور هم ببر
باده کجا میبرم با لب او کرده خو
محتسب خم شکن گر کدویی میشکست
[...]
قول حسینی شنو راه مخالف مرو
راست برو تا حجاز خصم عراقی مشو
دل ز پی جست و جو در بدرو کو بکو
همره او دلبرش میبردش سو بسو
در بدر و کو بکو میرود و میدود
در طلب یار و بار نزد وی و رو برو
در تن و در جان ما معنی ایمان ما
[...]
ابجد عشق و ولاست حکمت اشراقیان
والی یونان بود طفل دبستان او
دل که کنون بیدقی است باش که فرزین شود
چونکه به پایان رسد هفت بیابانِ او
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.