دل ز پی جست و جو در بدرو کو بکو
همره او دلبرش میبردش سو بسو
در بدر و کو بکو میرود و میدود
در طلب یار و بار نزد وی و رو برو
در تن و در جان ما معنی ایمان ما
عاید او رک برک شاهد او مو بمو
چشمه حسنش روان بر رخ مه طلعتان
آب دهد مو بمو جای بجا جو بجو
زندگی جان و تن با دل تو در سخن
بازی غفلت مخور هرزه مپو سو بسو
دیدهٔ من دیده و عقل نه بشنیده است
سوختم از فرقتش دوست بمن روبرو
بر دلم از داغها مشعلهها جا بجا
بر رخم از خون دل اشک روان جو بجو
آنکه تن خویش را در ره حق کهنه کرد
میرسدش فیض حق دم بدم و تو بتو
هست در اشعار فیض شرح دل زار فیض
هر غزلی تا بتا در غم او تو بتو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بی لب ساقی مرا می نرود در گلو
نقل ومی آن شما باد کلوا و اشربو
پیر مغان گویدم باده بخور هم ببر
باده کجا میبرم با لب او کرده خو
محتسب خم شکن گر کدویی میشکست
[...]
بر در دل حلقه زد، زلف چو زنجیر او
جان به در آمد که کیست؟ گفت که دلبند تو
مشکل کار مرا، از خم ابرو گشاد
باد صبا بوی برد، حال دلم مو به مو
دیده ز رویش بدید، صورت ایمان درست
[...]
قول حسینی شنو راه مخالف مرو
راست برو تا حجاز خصم عراقی مشو
ابجد عشق و ولاست حکمت اشراقیان
والی یونان بود طفل دبستان او
دل که کنون بیدقی است باش که فرزین شود
چونکه به پایان رسد هفت بیابانِ او
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.