گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ناصر بخارایی

ای آرزوی جان من، ای عمر نازنین

چندین مکن که نیک نباشد جفا و کین

در عاشقان به چشم حقارت نظر مکن

کین قوم با سگان تو باشند همنشین

حقا که مثل بنده نبینی به صد قران

در اتحاد صادق و در عشق راستین

فردا اگر به ناز در آئی تو در بهشت

حوران نهند پیش رخت روی بر زمین

حیف است صحبت تو شب و روز با رقیب

آری به دست دیو نه لایق بود نگین

رویم ببین که آینهٔ صورت توام

کز نقش روی تو نبود روی من مبین

تاصر وفا ز هیچ وجودی طمع مدار

کوتاه کن نکو سخن است این، صد آفرین

 
 
 
رودکی

با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین

با هر که نیست عاشق کم گوی و کم نشین

باشد که در وصال تو بینند روی دوست

تو نیز در میانهٔ ایشان نه ای، ببین

ابوسعید ابوالخیر

با عاشقان نشین و همه عاشقی گزین

با هر که نیست عاشق کم گوی و کم نشین

باشد که در وصال تو بینند روی دوست

تو نیز در میانهٔ ایشان نه‌ای ببین

فرخی سیستانی

ای خانه مبارک و باغ بآفرین

فرخنده باد و فرخ بر خسرو زمین

شاهنشه زمانه ملک زاده بو سعید

مسعود با سعادت و سلطان راستین

تابود بود و از پس این تابود بود

[...]

مسعود سعد سلمان

ای چرخ ملک و دولت و سلطان داد و دین

مسعود شهریار زمان خسرو زمین

در بزم و رزم نوری و ناری نه ای نه ای

سوزان تری از آن و فروزنده تری ازین

بادی به وقت حمله و کوهی به گاه حلم

[...]

امیر معزی

آن بت که هست چهرهٔ خور پیش او رهین

صد حلقه دارد از سه طرف هر طرف یمین

پیوسته در میانهٔ هر حلقه‌ای دلی

چون خاتمی شده که کبودش بود نگین

گاهی ز تاب زلف به‌ گل بر نهد کمند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه