اگر ای باد تو را بر در او هست قبول
خاک را نیز چنان کن که شود وجه قبول
ننمائی سبکی تا نشود گرد و غبار
که سر یار گران است و دل دوست ملول
به چه ارزم من خاکی که روم بر در او
از کجا در سرم افتاد چنین فکر فضول
گر به زلفش برسی ذکر پریشانی من
نکنی هیچ، مبادا که شود قصه به طول
گویش از من که دگر نیست رسولی به برم
چو سوی بنده خودآئی تو چه حاجت به رسول
من به سودای تو مشغولم و از خود فارغ
تو ز من فار غ و با حسن رخ خود مشغول
قابل دولت وصل تو نباشد ناصر
تا به اقبال قبول تو نگردد مقبول
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساقیا زین هنر و فضل ملولیم ملول
ساغری ده که بشوییم ز دل نقش فضول
مشکل عشق چو حل می نشود چند نهیم
گوش ادراک بر افسانه اوهام و عقول
سحر از کوی خرابات برآمد مستی
[...]
آنکه از خون جگر شستن دل کرد قبول
میتوان گفت که شد در ره عشقت مقبول
ما نکردیم به جز درد و غمت هیچ وصول
هرکس از مهره مهر تو به نقشی مشغول
گر بر این باطله یغما کرم شبه رسول
نکشد خط قبول
مقصد کون محمد که در ادراک عقول
انبیاراست خداوند و خداراست رسول
وربهرعالمش از قدر خروج است و دخول
فرق نزدش نه زعمق و نه زعرض و نه زطول
ز علی کرد بلال از پی تسکین بتول
آخر از کثرت اصرار به ناچار قبول
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.