چشمان تو کشیده کمان و گشاده تیر
دل را کنند غارت و جان را برند اسیر
تیره است بی تو چشم من ای ماه، رخ گشای
در پا فتاد کار من ای دوست دست گیر
چشمم بس است، بیش مبین رو در آینه
تا حسن بینظیر تو را ناورد نظیر
مژگان تو ز جوشن پرهیز و درع صبر
میبگذرد چو سوزن پولاد از حریر
از زاهدان گریخته چون روغنم ز آب
آمیخته به عشق بتان همچو شهد و شیر
ما را به بوی زلف تو مجلس معطر است
مجمر ببر که در سر ما باشد آن عبیر
واعظ مگو که ناصر از آن سو نظر مکن
کاو دیده بر ندارد اگر دوزیاش به تیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی چشمان معشوق اشاره دارد و تاثیر آن بر دل و جان شاعر را توصیف میکند. چشمان او را به کمان و تیر تشبیه کرده و بیان میکند که این زیبایی چقدر میتواند خطرناک و جذاب باشد. شاعر با حسرت به غیبت معشوق اشاره میکند و میگوید بدون او، زندگیاش تیره و تار است. او همچنین از زیباییهای غیرقابل مقایسه معشوق سخن میگوید و اشاره به عشق و جذابیتهای آن دارد. شاعر نمیخواهد نصیحتهای زاهدان را بشنود و به عشقش ادامه میدهد. در کل، این شعر سرشار از احساس و زیباییشناسی عاشقانه است.
هوش مصنوعی: چشمان تو مانند کمانی هستند که تیر دل را به سمت هدف نشانه میرود و این تیر به طرز بیرحمانهای قلب را تسخیر میکند و روح را به اسارت میبرد.
هوش مصنوعی: چشم من بی تو تاریک و افسرده است ای ماه، وقتی که تو رخسارهات را نمایان کنی، کار من به شدت به وخامت میرسد، ای دوست، لطفا به کمکم بیا.
هوش مصنوعی: چشمم به تو قانع است، دیگر به آینه نگاه نکن تا زیبایی بیهمتای تو را بینظیر نبیند.
هوش مصنوعی: مژگان تو به مانند تیری تیز و برنده از میان زرهی محکم و لباس صبر عبور میکند، همانطور که سوزن پولادین از پارچهی ابریشمی میگذرد.
هوش مصنوعی: من از زاهدان فرار کردهام، مانند روغنی که از آب جدا شده است. به عشق معشوقان، مانند عسل و شیر، لطیف و دلپذیرم.
هوش مصنوعی: عطر و بوی زلف تو فضای ما را خوشبو کرده است، پس بَخور را ببر که آن عطر در دل ماست.
هوش مصنوعی: واعظ، نگو که ناصری وجود دارد، زیرا او همواره نگاهی به آن سو ندارد و اگر هم نگاهی بیندازد، به راحتی نمیتواند آن را ببیند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زیرش عطارد، آن که نخوانیش جز دبیر
یک نام او عطارد و یک نام اوست تیر
عاجز شود ز اشک دو چشم و غریو من
ابر بهارگاهی و بختور در مطیر
گیتی چو گاو نیک دهد شیر مر ترا
[...]
نیک اختیار کرد خداوند ما وزیر
زین اختیار کرد جهان سر بسر منیر
کار جهان بدست یکی کاردان سپرد
تا زو جهان همه چو خورنق شد وسدیر
چون او نبوده اند، اگر چند آمدند
[...]
با خویشتن شمار کن ای هوشیار پیر
تا بر تو نوبهار چه مایه گذشت و تیر
تا بر سرت نگشت بسی تیر و نوبهار
چون پر زاغ بود سر و قامتت چو تیر
گر ماه تیر شیر نبارید از آسمان
[...]
نوروز فرخ آمدو نغز آمد و هژیر
با طالع مبارک و با کوکب منیر
ابر سیاه چون حبشی دایهای شدهست
باران چو شیر و لالهستان کودکی بشیر
گر شیرخواره لاله ستانست، پس چرا
[...]
ای کرده تیره روز معادی بتیغ و تیر
آمد بخدمت تو گرانمایه ماه تیر
بنشین بناز شاهی و باده دریده خور
لب را ز نوش بهره و جان را ز باد تیر
رفتی بتاختن بسوی شهر دشمنان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.