هر زمان دل را جگر از دست دیده خون شود
عاقبت تا حال دل با چشم خونی چون شود
دل همیخواهد که رویت را ببیند یک نظر
دم به دم خون گردد از راه نظر بیرون شود
بهر رویت گر جواب لنترانی میدهی
قامت من لام گردد، پشت من چون نون شود
لعل تو شیرین بیابد خسروی دعوی کند
روی تو لیلی ببیند همچو من مجنون شود
تا تن چون کاه من کاهد چو ماه چارده
در دلم چون ماه نو مهر کهن افزون شود
دیده گر پیشت نویسد از سیاهی نامهای
خون چکد از خامه و روی ورق گلگون شود
ناصر از شعری برد بازار ماه و مشتری
زهره در میزان نگنجد گر چنین موزون شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنجی که ناشی از عشق است، سخن میگوید. دل او به شدت مشتاق دیدار معشوق است و به همین خاطر دچار خونریزی عاطفی میشود. او در تلاش است تا عشقش را ابراز کند، اما این عشق برایش بسیار سخت و عذابآور است. شاعر به زیباییهای معشوق اشاره میکند و میگوید که عشق او همچون لیلی مجنونش کرده و درونش را مانند ماه نو پر نور میسازد. او در نهایت به این نکته میرسد که احساسات و نوشتههایش از شدت عشق به شکل خون بر روی کاغذ میریزد و به نوعی میخواهد بگوید که عشق او بسیار ژرف و عمیق است.
هوش مصنوعی: هر بار که دل به شدت آسیب میبیند، از شدت ناراحتی و درد، چشمانم پر از اشک و خون میشود. بالاخره، دل و چشم به حالت نزار و غمگینی میرسند.
هوش مصنوعی: دل میخواهد که یک بار چهرهی تو را ببیند، اما هر لحظه که تو را مینگرد، خون قلبش به جوش میآید و از دلش بیرون میشود.
هوش مصنوعی: اگر برای دیدن تو پاسخی به من نمیدهی، قد من لاغر و نحیف میشود و کمرم مانند حرف نون خم میگردد.
هوش مصنوعی: چشمهای تو برای دیگران شیرین و جذاب است، آنقدر که با زیباییات خیال میکنند مثل لیلی هستند و هر کس با دیدن تو، همچون من، عاشق و دیوانه میشود.
هوش مصنوعی: وقتی بدن من ضعیف و ناتوان میشود، دل من به روشنی و زیبایی میدرخشد و محبت و عشق بیشتری در آن جریان پیدا میکند.
هوش مصنوعی: اگر چشمان من از تیرگیها برایت نامهای بنویسند، این نامه با اشکهای خونین نوشته خواهد شد و صفحهاش گلگون و زیبا خواهد شد.
هوش مصنوعی: ناصر از شعر خود بهرهای میبرد که در آن زیبایی و جذابیت را به تصویر کشیده و میگوید: اگر اینگونه شاعرانگی در کار باشد، زیبایی ماه و زهره را نمیتوان در هیچ معیاری اندازهگیری کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مردم چشمم چو مرکز پلک چون برهون شود
مرکز و برهون ز عشقت هر شبی گلگون شود
ای خداوندی که گر عزم تو بر گردون شود
قطب گردون پیش عزم تو سزد گر دون شود
چنبر گردون گردان جمله بگشاید زهم
گر غبار پای اسبان تو بر گردون شود
گرچه اَفْریدون به افسون جادوان را بند کرد
[...]
هر زمان از عشقت ای دلبر دل من خون شود
قطرهها گردد ز راه دیدگان بیرون شود
گر ز بی صبری بگویم راز دل با سنگ و روی
روی را تن آب گردد سنگ را دل خون شود
ز آتش و درد فراقت این نباشد بس عجب
[...]
هر زمان بر روی کارم رنگ دیگرگون شود
باده ام در جام گرد آب و آبم خون شود
دخل ما با خرج یکسانست در راه طلب
سوزنی چون بشکند خاری زپا بیرون شود
در حقیقت تنگدستی مایه دیوانگیست
[...]
از حریصان تشنه چشمی حرص را افزون شود
خاک هیهات است سیر از طعمه قارون شود
حسن را مشاطه ای چون چشم پاک عشق نیست
سرو در آغوش طوق قمریان موزون شود
سینه چاک از نقش می گردد عقیق آبدار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.